مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

کمک، آری یا خیر؟

سلام . 

 

جمعه روز آزمون است و من هیچی نخوندم . با خودم گفتم بهتر به جای وقت تلف کردن سر نک نک زدن به این کتاب و اون کتاب به کارای عقب افتاده برسم که انجام دادنشون حالمو بهتر میکنه. یکیش مقالس ، میخوام برای سومین بار آمادش کنم و بفرستم ... تحقیقات و پژوهش ها ( اسمای مجله که دفعات پیش فرستادم) که رد کردن حالا میخوام بفرستم اصفهان.امیدوارم موفق بشم این دفعه.  بعد از آزمونم ان شاءالله میرم خونه مادربزرگ . در واقع آزمون بهانه ای است برای رفتن به خونه عزیز  . خیلی وقته نرفتم دلم تنگ شده براش حسابی .

 

امروز اتاقمم تمیز کردم ، دیگه واقعا این کارم تشویق داره  ... خیلی زحمت کشیدم  ( عکس قبل و بعدشو گذاشتم ادامه مطلب) 

 

الان یه اتفاقی برام افتاد که ذهنمو درگیر خودش کرده حسابی . من به دیگران کمک میکنم اما دیگران از من سواستفاده میکنن. خیلی هم از این موضوع ناراحتم ، گاهی به خودم میگم دیگه این دفعه میدونم چی کار کنم و دیگه هیچ کاری براشون انجام نمیدم ولی دو دقیقه بعد پشیمون میشم و از خودم میخوام که بدجنس نباشم. عبارت خیلی با معرفتی رو خیلی از زبون این و اون میشنوم ، فقط در همین حد :خیلی با معرفتی . الان که به کمک یکیشون احتیاج داشتم خیلی خیلی راحت به من دروغ گفت . احساس درازگوش بودن بهم دست داد. بعضی موقع ها فکر میکنم که رفتارم اشتباهست. نباید به دیگران کمک کرد اصلا به من چه بقیه چی کار میکنن خودشونن و مشکلاتشون اما از طرف دیگه میگم من نباید توقع کنم و ... نمیدونم به خدا موندم توش. 

 

 

 

قبل  

 

 

 

بعد 

 

 

 

 

انقدر دیر به دیر اتافمو تمیز میکنم که باید اینجا ثبت کنم!!  

توضیحات : اون بقچه هه ، زیر میز جانمازمه . میز خیاطی مادر هم جدیدا به لوازم اتاق من افزوده شده  ، رو تختیم به هیچ وجهی صاف نمیمونه! روانی کرده منو .. چند بار سنجاق قفلی زدم اما باز شد یه بار نزدیک بود صورتمو یه خط خوشگل بندازه .. کار اصلی من اون کمدیه که توی این عکسا نیست، میشه سمت راست تصویر ، کمدم کوچیکه و لباسام توش جا نمیشه همش به هم میخوره  

فکر کنم همینقدر توضیح بس باشه

نظرات 2 + ارسال نظر
شادی پنج‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 02:37 ب.ظ

سلام .
امیدوارم امتحانت رو با موفقیت بدی.
از اتاقت خوشم اومده.خیلی بزرگ و نورگیره.از دو طرف پنجره داره.
از تختت هم خوشم اومد.
مبارکه خانوم مرتب و باسلیقه.

سلام. من که نخوندم ممنونم خیلی اتاقمو دوست دارم ، شب که میخوابم از پنچره به ستاره ها نگاه میکنم اما حیف که زیاد اینجا نمیمونیم ، مستاجریم و مهلتمون تا فروردینه
مرتب و باسلیقه! ، مامانم کجاست بشنوه



سعیده جمعه 1 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 07:16 ب.ظ

سلام.
منم در مورد این کمک کردن ضربه خوردم.
بعضیا واقعا لیاقت ندارن.
اتاقت قشنگه.
اتاق خوابگاه ما نصف اینه که 4نفری توش زندگی می کنیم.
خودت فکر کن ببین چه شود!
اصلا مرتب بودن تو کارش نیس

سلام عزیزم

واقعا نمیدونه آدم کمک کنه، نکنه...

اتاقم قابل شمارو نداره عوضش اتاقای شما صفا و صمیمیت داره و کلی خاطره.. من یه توضیح باید اضافه کنم که این اتاق من تنها نیست مشترکه به خاطر همین بزرگه سهم الشرکه منم نود درصده چون زورم زیاده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد