ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
تمام فرشها رو جمع کردیم، وسایل اضافی رو هم همین طور.. خونه کم کم داره آماده مهمونی فردا شب میشه.
تا حالا داداشمو انقدر اقتصادی ندیده بودم. اگه قرار بود آبمیوه بخریم تمامی برندها رو نگاه میکرد ببینه کدوم به صرفه تره... وقتی ازدواج نکرده بود از این اخلاقا نداشت و هر موقع با هم بیرون میرفتیم دست میزاشت روی گرون ترین ها..
وقتی امشب بهش نگاه میکردم یک مرد جاافتاده میدیدم. چقدر تغییر کرده! موهای کم پشت که تارهای سفید توش مشخصه، ته ریش و چشمانی آروم... وقتی بسته های قارچ رو سر جاش گذاشت و از خیر سوسیس ها گذشت سعی کردم بفهمم الان داره به چی فکر میکنه.. به زنش که حداکثر شاید تا دو ماه دیگه بتونه بره سرکار.. به بچه ای که به خانواده اضافه میشه.. به شب کاری هایی که احتمالا بیشتر میشه.. به کنار اومدن با دل زنش برای گرفتن جشن تعیین جنسیت! به هزار تا خرج و هزینه دیگه.
پن: امروز با یکی از همکارام رفتم برای برادرزاده نادیدم کادو بخرم.. نتونستم! گرون بود به بودجه من نمیرسید... دوست عزیزم لطف کرد و بعدازظهر از طرف من کادو خرید.. این ماه ممکنه به خاطر قطعی اینترنت و کاهش شدید درآمد شرکت حقوق ها رو با تاخیر بدن باید مراقب باشم بی پول نشم :(
یکی از عکسای خوبتو بده، پسره دکترا داره، استرالیاست، ۳۵ سالشه.. وضعشون خیلی خوبه. خانوادش میبینن عکسو اول..
احساس حقارت میکنم.. نگاه میکنم تو چشماس اضطراب و نگرانی رو میتونم ببینم بلاخره مادره دیگه نگران دختر ۳۰ سالش.. سرکارم از شدت دندون درد حال حرف زدن ندارم.. بابا زنگ میزنه میگه میخواستم حالتو بپرسم میگم خوبم درد دارم مکالمون ۳۰ ثانیه طول نمیکشه.. دوباره زنگ میزنه.. مامانت بهت گفت؟ جواب میدم اره.. کدوم عکستو بدم؟ دیگه هیچ حسی ندارم سعی میکنم درک کنم.. با بی تفاوتی جواب میدم فعلا که اینترنت قطعه.. ای دی اینستامو بده.. هر چی دلشون میخواد برن نگاه کنن.. پایان مکالمه.
کاش هیچ وقت اینترنت وصل نشه، حتا اگه مجبور بشم کل هزینه دندونپزشکیمو به خاطر قطعی اینترنت و نتونستن گرفتن استعلام آزاد حساب کنم.
میدونی چی دلم میخواد.. دلم میخواد مثل پرنده ها کوچ کنم به یه ناحیه گرمسیری.
سرم داره از درد ذوق ذوق میکنه فکر کنم همه مسکنا جذب دندونم شده و به سرم چیزی نرسیده. صدای بارون میاد.. خواب از چشمام رفته.
بیدارم از دندون درد.. درد وحشتناکی کل فکم گرفته، دلم میخواد گریه کنم. فکر کردم اگه برم دندونپزشکی خوب میشه اما بدتر شد، به خاطر قطعی اینترنت دندونپزشکی نتونست استعلام بگیره و گفت باید هزینه رو آزاد پرداخت کنی! پول نداشتم فقط به اندازه ای داشتم که روی دندون رو باز کنه بعد تخلیه و پانسمان... گفت این خیلی ملتهب شده حتما مسکن بخور درد میگیره اگه بی حسیش بره و حالا دو نصفه شبه و بی حسیش رفته.
تعجب کردم اینجا وصله.. نداشتن اینترنت منو با خلا مواجه کرده... خوشحالم که حداقل اینجا هست.
برای کار هم قید پیشرفت و افزایش حقوق رو زدم، رفتم گفتم من نمیتونم این کارو انجام بدم و خلاص! قراره بدن به یکی دیگه.
اخر هفته جشن تعیین جنسیت داریم! گفته بودم دارم عمه میشم؟ اولش با خودم فکر میکردم آخه چه مسخره بازیه، جشن تعیین جنسیت! بعد به این نتیجه رسیدم که جمع شدن آدما برای شادی کردن ایرادی نمیتونه داشته باشه اونم وقتی داره در ساده ترین حالت هم برگزار میشه... ولی باز هم مسخرست!
هوای ابری منو افسرده میکنه، با احترام به اونا که عاشق پاییز و زمستونن من متنفرم از این دو فصل! از هوای ابری از سرما.. دلم نور خورشید میخواد، دلم اردیبهشت میخواد..
کیسه آب گرم و اون ۸۰۰ میلی استامینوفن و بروفن داره کار خودشو میکنه.. دردم اروم تر شده.. کاش فردا تعطیل بود.