مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

جا به جایی شغلی

داستان عجیبی شده این کار من. امروز صبح از طرف شرکت تماس گرفتن ، منم قبل برداشتن گوشی سریع قلم و کاغذ برداشتم تا مدارکی که میگه برای استخدام رو بنویسم ، گوشی رو که برداشتم یه خانومی بود چون صدا قطع و وصل میشد گفت شماره ثابت بده لطفا! شماره خونه رو دادم و زنگ زد با قلم و کاغذ سریع دویدم اونور خونه سمت گوشی . خانوم دوباره سلام علیک کرد گفت من معاون مدیرعامل شرکت هستم!!!  من تصمیم گرفتم شمارو از قسمت مالی منتقل کنم امور شعب ، با سرپرست مالی هم صحبت کردم موافقت کردند حالا میخوام نظر خودتونو بدونم!!! گفتم چی بگم؟! گفت شما دیگه اصلا با قسمت مالی ارتباط نخواهی داشت و طبق مدرک کارشناسیت که بازرگانی هست فعالیت میکنی!  بعد درمورد قسمت جدید یه کم توضیح داد و من ازش خواستم یه خورده فکر کنم تا دو ساعت دیگه جواب بدم.  

 

توی این قسمت جدید من میشم کارمند مکاتبات .. تلفن جواب دادن و نامه نگاری و پیگیری!  زنگ زدم به دوستم گفتم این خانومه زنگ زده همچین چیزی گفته ، اونم گفت مرضیه جان تصمیم با خودته ببین کدوم رو بیشتر دوست داری؟ حسابداری یا این قسمت ، از لحاظ درجه شغلی ، حقوق و .. هیچ فرقی با هم ندارن. نمیتونستم تصمیم بگیرم! خوب من دیپلم ریاضی بودم و عاشق مهندسی ، یکسال پشت کنکور موندم و خانواده نمیزاشتن برم شهرستان، سال دوم رتبم طوری نبود که مهندسی تهران بیارم به خاطر اینکه تهران بمونم مدیریت بازرگانی ( شبانه) رو انتخاب کردم و قبول شدم و اصلا هم دوست نداشتم بعد شدم شاگرد اول و با سهمیه اومدم ارشد ، از بین سه تا رشته ارشد ( بازرگانی گرایش مالی ، بازرگانی گرایش بازاریابی و بازرگانی گرایش آی تی ) ، بازرگانی مالی رو انتخاب کردم( تفاوتشون فقط 6 واحد بود) چون یه خورده عدد داشت و از این حفظیجات راحت میشدم ، مهر که شد گفتن ما رشته بازرگانی گرایش مالی رو برداشتیم !!!! حالا به جاش فقط مدیریت مالی داریم! این برای من یعنی تغییر رشته ! دو سال ارشد با سختی زیاد تموم شد ، فکرشو بکنید هر درسی که مقدماتیشو نخونده بودم الان باید پیشرفته شو میخوندم. به همین خاطر با مالی هم ارتباط برقرار نکردم. 

 

توی این مدت که دنبال کار میگشتم ، واقعا بلاتکلیف بودم چون تو جامعه مدیر مالی یعنی حسابدار و ما تو درسامون حسابداری خیلی کم و در حد مقدماته. توی این شرکت هم قرار بود حسابداری کنم که نه به بازرگانی ربط داشت نه به مالی.  

 

تصمیم سخت و دوراهی ، خوب این اولین تجربه کاری منه ، هر سمتی که میرفتم آینده شغلیم هم به همون قسمت ربط پیدا میکرد ، با خانواده مشورت کردم ، نمیدونم چرا همه موافق بودن که نرم حسابداری ، زنگ زدم به وجی که دوست صمیمیه و شناخت بیشتری از من داره ، اون گفت مرضیه فکر کنم بری مکاتبه بهتر باشه چون روتین نیست و برای روحیت بهتره و با آدمای زیادی آشنا میشی.

 

یه خورده فکر کردم به هیچ کدومش علاقه نداشتم!! من اهل مکاتبات نیستم ، اصلا با تلفن صحبت کردن خوشم نمیاد ، اما قبول کردم. اگه گفتید چرا؟؟ چون چشمام دیگه نمیکشه! میرفتم حسابداری باید 8 ساعت از روز رو زل میزدم به مانیتور. انحراف چشم راستم یه کم بیشتر شده و چشم چپم یه خورده ضعیف تر. این جا به جایی رو به فال نیک میگیرم ، امیدوارم از پسش بربیام. 

 

فکر کنم من اولین نفریم که بدون یک روز کار جا به جا شدم!!!  

 

======================================================== 

1- چقدر پست طولانی شد! 

2- روزه داران ، من رو هم دعا کنید.

 

نظرات 12 + ارسال نظر
مسافر چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:34 ب.ظ

سلام. خوبین؟
ایشالا هر تصمیمی که بگیرین، زندگیتون رو در مسیر دلخواهتون قرار بده. از یه لحاظ تصمیم درستی گرفتین، حسابداری چشماتون رو خسته می کرد.
تبریک میگم که کار مناسبی پیدا کردین.

سلام مسافر جان، الحمدالله شما خوبید؟
خیلی ممنونم امیدوارم به حق همین روزهای عزیز به حاجت دلت برسی.

مسافر چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:04 ب.ظ

ممنونم. سلامت باشین.
حرفتون خیلی بهم انرژی مثبت و حس خوبی داد. ممنونم. ایشالا همیشه حاجت روا باشین. خدا شادتون کنه.

خدا رو شکر منم ممنونم به خاطر دعای زیبات، ان شاءلله همیشه وجودت پر از انرژی های مثبت باشه.

شادی پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:34 ق.ظ

سلام
به به مرضیه خانوم. حال شما؟تحویل نمی گیری خانوم... به همین زودی ما رو فراموش کردی؟
حالا بیا یه بغل و یه بوس بعدش میدونم باهات چیکار کنم...
سه تا از پست هات رو باهم امشب خوندم. خبرای خوبی داشتی... مبارکه عزیزم... ان شالله هرچی خیرو صلاحته،اون بشه...
ماه مبارک بر شمام مبارک و التماس دعا...
آرزوهای خوب ... برقرار باشی

سلام شادی جان ، رفیق قدیمی
شما همیشه در قلب من هستی مگه میشه فراموش کنم؟ ببخشید که نتونستم سر بزنم .
ان شاءالله برای همه همینطور که گفتی باشه و ما انقدر ظرفیت پیدا کنیم که صلاحمون رو بپذیریم

ماه مهمونی خدا هم برای شما مبارک باشه ، محتاجیم به دعا خواهر.

جنّات پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 02:19 ب.ظ http://hannan114.persianblog.ir/

امروز به کوی تو گرفتار زیاد است
مثل من شرمنده گنهکار زیاد است

اما کرم توست که بسیار زیاد است
بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است

در کوی وفا شاه و گدا فرق ندارند
وقت کرم تو فقرا فرق ندارند

یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را
با خویش بیارد دل و جان نگران را

گفتی که گناه دل پر آه ببخشی
امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی

بسیار سپاسگزارم از این شعر زیبا



امشَـب طلـب عشـق زِ دلدار کنیـم
شیـطان رَجیـم را سَـر دار کنیـم
اَمـر فَرجـش اگـر مُهـیا باشـَد
ایـن مـاه کنار یار اِفـطار کنیـم
«اللهُّم عَجِّل لِولیِک الفَرج»

لیلا پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 03:32 ب.ظ

سلام دوست خوبم

امیدوارم همیشه دلت شاد باشه

تو این روزای عزیز براتون دعا میکنم که سعادتمند بشی و این ماه مبارک رو به شما عزیزم و خانوادۀ محترم تبریک میگم منم خیلی خیلی دعا کنین که خیلی محتاجم به دعا

التماس دعا

در ضمن صلوات شمارتون خیلی خوشرنگه

سلام عزیزم. خیلی خیلی ممنونم...
منم بهترین هارو برای شما و خانوادتون از خدا خواستارم، امیدوارم این ماه سرشاراز برکات مادی و معنوی و هم چچنین سلامتی براتون باشه. سر افطار اگه قابل باشم یادتون میکنم شما هم منو فراموش نکنید.

خیلی ایده جالبی بود این صلوات شمار، ممنونم از شما، رنگشم از خود سایتی که این ابزار رو ارائه میداد عوض کردم

بانوی بهار پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:40 ب.ظ

روزه هنگام سوال است و دعا
پر زدن با بال همت تا خدا

شهر یکرنگی و بی آلایشی
ماه تقصیر و گنه فرسایشی

عاشقان معشوق خود پیدا کنند
تا سحر در گوش او نجوا کنند

درد خود گویند با درمان خویش
با طبیب و یا انیس جان خویش ...

سلام دوست خوبم، تبریک می گم حلول ماه مهمانی خدا رو به شما عزیزم

امیدوارم در کار جدیدتون موفق باشید و هرچه به صلاحتون هست همون بشه
التماس دعا

پروردگارا، رمضان را وسیله تعالی قلبهای خسته یمان قرار بده.
و شهد معرفت به جانهای تشنه یمان بنوشان.
رمضانتان مبارک، پربار و خدایی...

سلام عزیزم، ان شاء الله، ممنونم از اینکه بهم سر زدید بانو امیدوارم ماه حاجت رواییتون باشه این ماه

لیلا جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 06:10 ب.ظ http://leyla-taraghi.blogsky.com

سلام گلم

اگه تمایل دارین در طرح ختم صلوات شرکت نمایید لطفا به این آدرس مراجعه بفرمایید.

http://www.jonbeshnet.ir/news/67590

با تشکر[گل]

سلام عزیزم، ممنون که منو با این طرح آشنا کردید، اجرتون با خود صاحب زمان ان شاءالله

گیل پیشی یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:54 ب.ظ

سلام دوست عزیزم. خوبی؟
حتما سرگرم کار جدیدتون هستین.
ایشالا موفق باشین.

سلام علیکم. الحمدالله
فردا اولین روز کاریم هستش. ان شاءالله فردا برگشتم مینویسم چطور بود.
منم برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت دارم

مسافر یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:24 ب.ظ

من معمولا برا دوستان با اسم گیل پیشی کامنت میذارم. یادم رفت اینجا هم گیل پیشی نوشتم. ببخشید

چه اسم بامزه ایه. معنای خاصی داره؟

مسافر دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:53 ب.ظ

نه معنای خاصی نداره. در بچگی یه شعر خنده دار و بی معنی سروده بودم، گیل پیشی جزو شخصیت های این شعر بود. اون موقع معنی گیلکی رو نمی دونستم.

اسم قشنگیه، تناسب آوایی خوبی هم داره، تو یاد آدم میمونه، پس محصول خلاقیت کودکانست

سعیده دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:06 ب.ظ http://tmesletanhayi.blogsky.com

سلام دوستم. ایشالا تو کارت موفق باشی

سلام عزیزم، خسته نباشید، مرسی ... تعطیلات خوبی داشته باشی.

مسافر سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:29 ق.ظ

ممنون از دیدگاهتون نسبت به این اسم. معمولا دوستان میگفتن خنده داره و عوض کن این اسم رو. نظرتون امیدورام کرد نسبت به خلاقیت دوران کودکیم

به نظرم قشنگه ، منو یاد شمال و دوران کودکیم میندازه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد