مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

خانه داری

مامان از دیروز رفته خونه عزیز برای خونه تکونی.  یادش به خیر پارسال خودم همه لوسترا و پنجره ها رو پاک کردم اما امسال نشد.  خوب مامان که نیست یعنی خانه داری به عهده بنده است. 

دیشب کباب تابه ای درست کردم اما به نظرم خوب نشد نمیدونم چرا طعم نمیگیره!  قبلنا که درست میکردم خیلی خوب می شد اما الان نه.  

صبحم فرایند بلند شدن از خوابم چهل و پنج دقیقه طول کشید،  وای که الان صبح ها جون میده برای خوابیدن.  

ساعت یک بود مرخصی گرفتم رفتم دکتر تیرویید. 

نتیجه آزمایشم خیلی خوب بود،  خودت دکتر هم تعجب کرد که بدون دارو چطور انقدر حوبه،  البته کمی غده تیروییدم بزرگ بود که گفت مهم نیست و ازم قول گرفت که نمک نخورم و عصبی هم نشم.  منم قول دادم:-)  و قرار بعدیمون شد شش ماه دیگه. 


رسیدم خونه ساعت چهار بود،  یه چایی دم کردم و گرفتم خوابیدم تا شیش!  

باید شام درست میکردم که بعد از کلی تفکر به این نتیجه رسیدم خورش بادمجون درست کنم اما با مرغ..  برنج و خورش رو گذاشتم ظرفای شام دیشبم شستم رفتم حموم..  اومدم سالاد درست کردم به خانواده شام دادم الانم براشون چایی ریختم و دارم از خستگی میمیرم!  تازه کلی ظرف شامم تو ظرفشوییه 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد