مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

درک می‌کنم.

یکی از عکسای خوبتو بده، پسره دکترا داره، استرالیاست، ۳۵ سالشه.. وضعشون خیلی خوبه. خانوادش میبینن عکسو اول..

احساس حقارت میکنم.. نگاه میکنم تو چشماس اضطراب و نگرانی رو میتونم ببینم بلاخره مادره دیگه نگران دختر ۳۰ سالش.. سرکارم از شدت دندون درد حال حرف زدن ندارم.. بابا زنگ میزنه میگه میخواستم حالتو بپرسم میگم خوبم درد دارم مکالمون ۳۰ ثانیه طول نمیکشه.. دوباره زنگ میزنه.. مامانت بهت گفت؟ جواب میدم اره.. کدوم عکستو بدم؟ دیگه هیچ حسی ندارم سعی میکنم درک کنم.. با بی تفاوتی جواب میدم فعلا که اینترنت قطعه.. ای دی اینستامو بده.. هر چی دلشون میخواد برن نگاه کنن.. پایان مکالمه.


کاش هیچ وقت اینترنت وصل نشه، حتا اگه مجبور بشم کل هزینه دندونپزشکیمو به خاطر قطعی اینترنت و نتونستن گرفتن استعلام آزاد حساب کنم.‌ ‌ 


میدونی چی دلم میخواد.. دلم میخواد مثل پرنده ها کوچ کنم به یه ناحیه گرمسیری. 


سرم داره از درد ذوق ذوق میکنه فکر کنم همه مسکنا جذب دندونم شده و به سرم چیزی نرسیده. صدای بارون میاد.. خواب از چشمام رفته. 


نظرات 5 + ارسال نظر
Reza چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 02:43 ق.ظ

دلم گرفته بود بیشتر هم شد

ببخشید که اینطوری شد

نیکی خسروانی چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 04:34 ق.ظ

درود

درود

*/ آرش چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 05:14 ق.ظ

همه ی نسل ها ازدواج کردن و بچه دار هم شدن و حتی طاقتم گرفتن، الا ما دهه شصتی ها. حتی این دهه هشتادی ها هم دارن ازدواج می کنن. خانواده هامون هم همه نگرانن.
من سی و یک سالمه.

دقیقا همین‌طوره.. من بهش فکر نمی‌کنم دیگه.. ولی نمیتونم مانع نگرانی خانوادم بشم

*/ آرش چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 07:28 ب.ظ

آره... منظورم طلاق بود. «طاقت»، اشتباه تایپی بود

متوجه شدم

م شنبه 2 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 02:05 ق.ظ http://L-r-y.blogsky.com

خیره ایشالا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد