مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

حس عمه شدن

خسته شدم چرا نمیرن؟ 


جشن تعیین جنسیت هم انجام شد... مهمونا اومدن تا ساعت ده منتظر بودیم دوست عروسمون با بادکنکی که توش با کاغذای رنگی پر شده بیاد و در حرکتی نمادین پدر و مادر بچه بادکنک رو بترکونن اگه داخلش کاغذ صورتی بود بچه دختره و اگه آبی بود بچه پسره، سونوگرافی فقط جنسیت رو به دوست عروسمون گفته بود و هیچ کس خبر نداشت... اما چه اتفاقی افتاد؟ ساعت ده شد دوست عروسمون اومد در حال سلام علیک بود که بادکنک خورد به لوستر و ترکید :))) کل اون حرکت نمادین و اینا و ذوق و سورپرایز پدر و مادر کور شد  

داخل بادکنک کاغذای صورتی بود.. این یعنی برادرزاده‌ام دختره.

اسمش انتخاب کرده بودن از قبل، سوفیا.


فکر کنم خیلی زشته که من الان تو اتاقم و مهمونا بیرون.. ساعت یکه خوابم میاد ..

نظرات 1 + ارسال نظر
یک آدم بزرگ جمعه 1 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 05:51 ق.ظ https://telegram.me/aas1357

مگه جشن تعیین جنسیت هم داریم!!!!!؟

منم باورم نمیشد داشته باشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد