مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

زمین گرده!

نوشته ۱۳ مهر ۹۷ رو ببین! همین حوالی سال پیش!


حالا من رفیقشم! حالا میخوایم با هم بریم خارج!


حتما خوبه! نه؟

تصمیم جدید

یوگا پیشنهاد آناهیتاست، میگه خوبه به آدم آرامش میده نزدیک شرکت یه کلاسش هست. هیچ وقت خودمو تصور نمیکردم که برم کلاس یوگا... البته هنوز هم نرفتم فقط تصمیمشو گرفتم. اگه خدا بخواد و زنده و سالم از هند برگشتم عملیش میکنم. 

یه شب از این شبهام

با صدای سکوت از خواب بیدار شدم. همه جا تاریک بود ... کجا بودم؟ چند ثانیه طول کشید تا اتاقم رو به یاد بیارم. اه این سردرد کوفتی. باید مسکن میخوردم، بلند شدم چقدر گرم بود. چراغ رو روشن کردم، مسکن خوردم.. پرده رو کشیدم بالا.. یه نسیم خنک خورد به صورتم. چراغ رو خاموش کردم.. خزیدم کنج تخت پتوم رو بغل کردم... ۴ ساعت گذشت .. تو تاریکی ... تو سکوت..

من هنوز زندم...

سلام.


انقدر توی این مدت ماجرا داشتم که قابلیت تبدیل به رمان رو داره...


چی بگم؟ الان که دارم اینا رو مینویسم در بدترین وضعیت جسمانی هستم.. دو تا غده توی بدنم هست یکی نه سانت و اون یکی چهارسانت.. باید برم زیر تیغ اما نمیشه.. به خاطر پرکاری غده تیرویید به شدت ضعیف و لاغر شدم ..

کارم توی شرکت بیشتر شده، پر استرس .. هر روز یه معادله ۴ مجهولی میزارن جلوم میگن حلش کن! و البته کارهای قبلیتم انجام بده.

حالا اینا رو بزار کنار اشنا شدن با آدمهای عوضی، آدمهایی که گرگ اند در لباس بره.. مزاحمت، تهدید، ترس، آبرویزی...



چی بگم؟ زندم هنوز.. 


میتونست بدتر باشه... 


خدایا چی شد که نگاهتو برداشتی ازم؟ خدایا چی شد که انقدر سرد شدم؟ چرا قلبم سنگی شده چرا هیچی حس نمیکنم؟ 


خستم...



یکی خلاص کنه منو...

چه جوری میشه دل کند؟

چه جوری میشه دوست جدید پیدا کرد؟

دورنمای آدما خوبه ولی وقتی بهشون نزدیک میشی از بوی تعفنشون بهت استفراغ دست میده.


یکی منو خلاص کنه از خودم، یکی منو خلاص کنه از بقیه.