این چند روز با مامان رفتیم خونه جدید رو کمی تمییز کردیم و لوازم اضافی آشپزخونه رو چیدیم.. هنوز نمیتونیم اسباب کشی کنیم چون آقای صاحبخانه پولمونو نداده ، بابا هم ماشینو قسطی فروخت. آقای بنده خدا هم هنوز بیمارستانه، شبا تب میکنه اما دکترا نمیتونن تشخیص بدن چرا؟ یه لکه رو قلبش بوده الان بردنش سی سی یو. دخترش خیلی بیتابی میکنه، امیدوارم به حق این ماه عزیز و روز پدر، خدا پدرشو که تنها عضو خانوادشه شفا بده.
منم الحمدالله، خوبم، فردا باید برم آزمایش خون بدم.
((((()))))((((()))))((((()))))((((()))))((((()))))((((()))))((((()))))((((()))))((((()))))
بعدا نوشت ۱: امروز صبح که همون فردای دیروز هستش؛ رفتم آزمایش. فکر نمیکردم هزینش انقد بشه: ۸۶ هزار تومن. یه خانومه هم همزمان با من اومده بود میخواست بدونه هزینه آزمایشش کمتر از ۵۰ تومنه یا نه ؟ منشی هم بهش جواب نداد؛ اونم رفت. دلم سوخت. هم برای خودم هم برای اون. برای اون که احتمالا هزینه آزمایشو نداشته و برای خودم که کل عیدیهامو دادم برای آزمایش. آزمایششم دنگ و فنگ داشت؛ گفت قبل آزمایش باید ده دقیقه دراز بکشی؛ بعدشم پرسید شب خوب خوابیدم یا نه. به هر حال آزمایشم دادیمو تموم شد.
بعدا نوشت۲: دیروز که رفته بودیم خونه رو تمیز کنیم؛ یه چیزی از توی یکی از کمدا پیدا کردم. یه چیز شگفت انگیز! یک عدد پ...ا...ی...پ. به همه گفتم انداختمش دور. اما ننداختمش. شاید بیکاریم بهم فشار آورد خواستم برم معتاد شم. بعدش از کجا باید از اینا پیدا کنم؟؟
بعدا نوشت۳: داداش بزرگه رفته فصد خون ؛ داداش کوچیه هم رفته حجامت کرده. دیشب دو تا پشه اومده بود تو خونه . برگشتن میگن این پشه ها رو هم گفتیم بیان از تو خون بگیرن ؛ بعدشم کلی هر هر کر کر .
بابام بهم گفت دخترم یه متنه برام تایپ کن دستت تنده... وای الان انقدر خوشحالم ، بلاخره به یه دردی خوردم . تو زندگیم فقط یه کار مفید کردم اونم رفتن به کلاس تایپ بود خیلی خیلی به دردم خورد.
==============================
پ1: دلم از اینا میخواد ، اینو تو کیش خوردم خیلی خوشمزه بود ، اینجا هر چی پیتزا خوردم به خوشمزه گی این نبوده
پ2: پارسال اواخر فروردین اینجا بودیم ، نشاء کاری بود. اینجوری تو عکس مشخص نیست اگه میرفتی پایین تا زانو تو گل گیر میکردی ، خیلی دوست داشتم برم اما گفتن گیر میکنم ، آخه چکمم برا پام بزرگ بود. نمیدونم چکمه کی بود من پوشیده بودم ، بعد که رفتیم سر زمین آقا م برگشت بهم گفت راحتی؟ چکمه منو پوشیدیا! بعد نگاه به خودش کردم بیچاره با دمپایی بود
پ۳ : بابا الان داره ماشینو قولنامه میکنه - دیگه ماشینم نداریم . خیلی این ماشین دوست داشت امیدوارم یه بهترشو بخره، خوشحالم که بابا خوشحاله. « یاور تو زد!!! قولنامه نشد!!»
پ4: بیستم عروسیه دوباره عزای چی بپوشم شروع شد ... کاش انقدر سخت نمیگرفتیم و میشد یه لباسو ده بار پوشید. و از الانم به مامان گفتم که من پاتختی بیا نیستما! کاش پاتختی مردونه بود. نمیدونم چرا هرچی جلف بازیه مال زناست.
بیکاریه دیگه، وبلاگ گردی میکنیم
یه سوالی برام پیش اومده، الان که نزدیک اذانه میپرسم ازت، ای خدای خوب و مهربوون من، خسته نمیشی از این همه بنده های تکراری؟ دغدغه های تکراری، درخواست های تکراری؟ و حتی دردو دل های تکراری...
کاش تو همون بچه گی میموندم، همون موقع که سر نماز ازت خواهش میکردم که به بابا بگی برام یه کمد بخره، بابا برای من کمد خرید اما سه چهار سال بعد.. یادم نمیاد چیزی ازت خواسته باشم و همون موقع بهم داده باشی... پس چرا الان انقدر کم طاقتی میکنم؟
منو ببخش ، بهم میگه چرا ختم انعام نگرفتی؟ چی باید جواب میدادم؟ برای چه نیتی باید ختم انعام میگرفتم؟ الان دیگه تو حالیم که خودمم نمیدونم چی میخوام..
ناامید نیستم، سر درگمم، خدای من، من خودم نمیدونم واقعا نمیدونم چی باید ازت بخوام، نمیدونم چی حالمو خوب میکنه ، نمیخوام اصرار کنم به چیزی که به صلاحم نیست. .. راضی ام به هر چه رضای توست. ..
منو دریاب
فامیلمون بنده خدا سکته مغزی کرده و نصف بدنش فلج شده متاسفانه، بعد رفتن ملاقاتش گفتن جناب بنده خدا، همه این بیماریها و مصیبتها به خاطر اون سیگار با سیگاریه روشن میکنی و میکشی، نکش برادر من... جناب بنده خدا هم پاسخی دادن که دهان مبارک تمام عیادت کنندگان بسته شد! فرمودن اگه مادرم صبح ها به عشق نماز صبح بیدار میشد من به عشق سیگار بیدار میشم!
والله منم الان دهانم برای تفسیر و نتیجه گیری بستس!
دکتر برگشته میگه به هیکلت نمیاد بیشتر از این به دارو مقاوم باشه، به نظرم دکتر عزیز این ضرب المثل رو فراموش کرده بود که فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه! بله اینجوریاست .. الان نود و شش ساعت از تزریق گذشته و من همچنان منتظر همون اتفاقم! ملت چشم به راه عشقشونن بعد ببین من چشم به راه چی ام! هییییییی روزگار.
پ : با آدمای نفهم باید چه کرد؟ چقدر سخته به یه نفهم حالی کنی که نفهمه و بیشعوره.. آقا وقتی دارن درک و شعور تقسیم میکنن وایستید تو صف بهتون برسه، به خدا میرسه! نه به این که بعضی ها زیادی باشعورن نه به اینکه...