مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

میراث پدربزرگ

نمیدونم خاصیت پاییزه یا نه، به ذهنم که فشار میارم روزایی رو یادم هست که این شکلی بوده باشم. همینقدر دلمرده.

باید کار جدید پیدا کنم :/ سخته، الان طوری برام سخته که انگار ۹۹ سالم!

میدونی یه حس یه طوری داشته باشی نواحی قلبت که نمیدونی چیه، حس جالبی نیست.


به هر حال دارم دوباره خط تحریری رو امتحان میکنم. تنها چیزی که این سالها از این شاخه و اون شاخه پریدن حس خوب و رهایی رو باهاش تجربه کردم.

الان که تمام هفته رو خونم :| باید سر خودمو گرم کنم فقط نمیدونم چرا تا میام یه کار جدید انجام بدم و یا اینکه یه کم به سلامتی خودم اهمیت بدم این حرف پدربزرگم میاد تو ذهنم که : که چی بشه؟؟ بعد میبینم که تهش هیچی نیست و بیخیال اون کار میشم. 


بعد چیزی بهم یاد دادی پدربزرگ