مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

شگفت ندیدن است نه دیدن!

به نام خداوند مهربان ، ســـــــــــــــــــــــــــــــلام . عید همگی مبارک .    

 

**************************************************************** 

 

اصل و بنا بر این است که دیده دل ملکوت را ببیند، چنانکه دیده سر ملک را. در دیدن شگفت نیست، شگفت در ندیدن است! که بصر و بصیرت را باید درمان کرد. ( نکته 378 ، کتاب پندهای حکیمانه در آثار علامه آیت الله حسن زاده آملی)

  

*************************************************************** 

26 اسفند

1.امروز چهارشنبه آخر سال است. همیشه نگران برادران عزیز بودیم در این چهارشنبه سوزی، که خداروشکر برادر بزرگتر که خیلی وقته عاقل شده ، برادر کوچکتر هم که امسال به عاقل شدگان پیوسته. خدایی انفجارها خیلی کم شده، الان که دارم مینویسم هیچ خبری نیست . {‌الان شروع شد!! میدون جنگه انگار}

 

2.صبح دوباره جر و بحث داشتیم سر خونه.  بعدشم رفتیم خونه رو دیدیمو ، قرار شد که یه قسمت پذیرایی برای انباری جدا بشه. ناهارم پیتزا خوردیم، خیلی جالب نبود اما نسبت به پولش خوب بود. 

  

3.قرار شد دو خط پیام تشکر آمیزو حلالیت بنویسم ، از صبح تا حالا تموم نشده! چقدر سخته انتخاب کلمات. خداروشکر حضورا نمیخوام تشکر کنم و حلالیت بطلبم!

 

4.چقدر شنیدن پیام تبریک تولد از یک دوست دوران راهنمایی لذت بخشه . اینکه یادش بود. دلم نمیخواد به این فکر کنم که چون من تبریک گفتم اونم گفته ، خیلی ظالمانه است.  یه پیام تبریک بیات شده هم امروز داشتم! از این تبریکای بیات متنفرم. یا آدم یادش میمونه و تبریک میگه یا اینکه یادش نمیمونه و میگذره دیگه عذرخواهی و این حرفا به نظرم مسخرس.  

 

4-B به یه نفر سلام کردم تو واتس اپ و احوالشو پرسیدم، خوبی واتس اپ نسبت به وایبر اینکه تا وای فایت روشن شد نمیزه آنلاین و زمان از وقتی میخوره که برنامه باز میشه . دوست عزیزم تا قبل از اینکه من پیام بدم یک هفته بود نیومده بود واتس اپ اما بعد از پیام من اومد دید منم اما روی اسمم کلیک نکرد که مشاهده شد بخوره. بهم برخورد ! بلاکش کردم کلا! دیگه نزدیک بود از توی گوشیمم پاکش کنم! بعد با خودم فکر کردم الان این کار بچه گانه یعنی چی؟؟  

بدی این شبکه های اجتماعی همینه، تو نمیبینی طرف تو چه حالیه . اصلا دلش نخواسته جوابتو بده. این که قهر رو بچه بازی نداره.

 

5. دلم نماز میخواد پس کی این ع.م تموم میشه ! اه ! چقدر طولانی شد این ماه... 

 

6. کتاب نوشت امروز تقدیم به خانواده خودم ( نکته ها از گفته ها ، گزیده ای از سخنرانی های استاد فاطمی نیا، جلد اول ، صفحه 103) :

 

" مشاجره و نزاع ها ، نور باطن را خاموش میکند! بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات است! کم منزلی داریم که در آن پرخاش و تندی نباشد. روزی چند تا پرخاش باشد، برکات می رود و دیگر چیزی نمی ماند! حتی اگر حق با تو بود، در امور جزئی و شخصی مشاجره نکن، چون کدورت آور است.  

مرحوم علامه محمدتقی جعفری از صاحب دلی که چشمش باز بود نقل میکرد که: در موضوعی داشتم با همسرم بحث و مشاجره میکردم و گمان میکردم که حق با من است، ولی در واقع حق با او بود، ناگهان صورت باطنی غضبم را به من نشان دادند، بسیار کریه و زشت بود! آن صورت آمد و به من نزدیک شد و در گوشم گفت: کثیف ، ساکت شو! 

همین که متنبه شدم ، فورا دست همسرم را بوسیدم و عذر خواستم. او که از قضیه خبر نداشت، متحیر شد که چطور در وسط دعوی و مشاجره این کار را کردم! "

 

کتاب نوشت

سلام.  

پارسال که رفته بودم با مامان و بابا مشهد ( ان شاءالله دوباره امام رضا بطلبه) ، یک کتاب فروشی توی مسیرمون بود خیلی بزرگ ، منم که عاشق گشتن توی اینجور کتابفروشی هام ، محو تماشای کتابا بودم که یهو چشمم افتاد به عکس استاد فاطمی نیا ، دو سه بار اتفاقی سخنرانی هاشو گوش داده بودم به دلم نشسته بود این کتابا هم نکته هایی بود از سخنرانی هاشون، بابا گفت بیخود نگاه نکن ، تو که نمیخونی هی میخری میزاری اونجا!! بیا بریم ، دیگه هی اصرار کردم تا راضی شد ولی گفت باید بخونی!! گفتم چشم ... خوب بابا درست حدس زده بود  چون من نخوندمشون تا همین چند هفته گذشته ( از برکات قطع شدن از دنیای مجازیه دیگه)، گفتم حالا بخونمشون بعدا بابا نگه نخوندی ...  یه قسمتش واقعا برام تفکر برانگیز و جالب بود ، مینویسم اینجا: ( صفحه 144 و 145 ، کتاب نکته ها از گفته های استاد فاطمی نیا ، جلد سوم) : 

 

" شخصی در مجلسی به آیت الله بهاءالدینی ( رضوان الله علیه) توهین و جسارت کرده بود! ( آیت الله بهاءالدینی کسی بود که از ضریح مطهر امام رضا ( علیه السلام) جواب سلام حضرت را شنیده بود!) یکی از علما و ارادتمندان ایشان میگوید: من در کنار ایشان بودم، عرض کردم: اجازه می دهید که من جوابش را بدهم و با آن شخص، برخورد کنم؟!  

ایشان در حا تغیر فرمودند: ساکت باش! نمی ترسی برکاتت از بین برود؟! 

 

آیا برخورد با دشمن آقای بهاءالدینی موجب از بین رفتن برکات می شود؟! علتش چیست؟! علت این است که ما ترازو نداریم! ما که به کسی پرخاش می کنیم، حتی در موردی که حق با ماست، چون ترازو نداریم، ممکن است بیش از حق او ، به او پرخاش نماییم. چون ترازو نداریم، میزان دقیق در دست نداریم. باید احتیاط کنیم!" 

 

 

=====================================

پ :) سه چهار روزی رفته بودم خونه عزیز ، دومین عید بی بابابزرگ ، یه خورده تر و تمیز کردیم و برگشتیم . 

 

پ :( زمینی که بابا فروخته بود برای پول خونه به مشکل خورده ، حالا باید 100 میلیون و خورده ای ناقابل برگردونیم به خریدار، پولم نداریم. 

 

پ :/ شنبه سه تا دفاع است، حوصله ندارم اگه کتاب قرض نداده بودم اصلا نمیرفتم ، هیچ ذوق و شوقی هم برای دیدن بعضی ها ندارم برعکس قبل! تغییر موضع 180 درجه ای !! تا دو هفته قبل له له میزدم ببینم! الان عکسش . سر دوازده میرم کتابامو میگیرمو برمیگیردم  

 

پ :) مقالم برای داوری ارسال شد ، دو بار قبلی نامردا نخونده رد کردن! ولی این دفعه به داوری رسید، پیشرفت بزرگیه  

 

پ :/  خانووووم ، هیچی ...

 

پ E    گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی *********** گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی