مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

باتلاق

این تصویر مدام تو ذهنم تکرار میشه... انگار ذهنم معتادشه.


تو آسانسورم، اونم هست، من دارم برای یه نفر پیغام میزارم. بهش میگم تا خرخره تو باتلاقی از کثافت گیر کردم هر چی تقلا میکنم بیشتر فرو میرم. همین.

دارم فیلم میبینم میاد تو ذهنم. میخوابم تو ذهنمه، صبح ساعت ۵ از خواب بیدار میشم بازم هست. تو راه شرکت.. موقع کار. انگار نیستم اصلا تو این دنیا.


تا خرخره تو باتلاقی از کثافت گیر کردم هر چی تقلا میکنم بیشتر فرو میرم.


تاوان چی رو دارم میدم؟ چی میخواد بشه؟ 


باید خلاص کنم خودمو...