مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

امان !!

سخت ترین سخت ترین کار دنیا برای من هماهنگ کردن با این اساتید محترمه!! ماشاءالله یکی دو تا شغل هم ندارن که ، من الان دو روایت دارم تو این هفته با دو تا از اساتید و هم چنین هم چنین منشی های محترمشون!!


روایت اول : کلا از تلفن صحبت کردن متنفرم!! این استاد عزیز ما هم کلا به تلفن جواب نمیده بنابراین به استاد محترم ایمیل میرنم طبق عادت همیشه و منتظر جواب میمونم ، خوب همونطور که انتظارشو داشتم جواب نداد ... بعد کلی نذر و نیاز شروع میکنم به زنگ زدن که بلاخره لطف می کنن و جواب میدن ... بهش میگم فقط امضا میخوام استاد، اگه بشه بزارم برگه رو تو دفترتون بعدش بیام بگیرم شماره منشی شو میده و قطع میکنه ... زنگ میزنم به منشیش:

میگم آقای دکتر گفتن که برگه رو برای امضا بزارم دفترشون و بعدا بیام بگیرم .میگه میخوای قرار ملاقات بزاری؟ میگم نه فقط برگه رو میزارم امضا کرد میام میبرم ...میگه اسم و شماره تلفنتونم لطف می کنید؟ بهش میگم . میگه آقای دکتر این هفته وقت ندارن ، میگم من وقت ملاقات نمیخوام فقط برگه رو میزارم امضا کنن  میگه یعنی فقط امضا میخواین؟ میگم بله. میگه پس گفتید نمیخواید که آقای دکتر رو ببینید!! میگم نه ... میگه خوب اگه فقط میخوای امضا بگیری بیا ولی آقای دکتر این هفته اصلا وقت ملاقات ندارن سرشون خیلی شلوغه!!!!      



روایت دوم: بهم گفت آخر هفته بهم ایمیل بزن بهت بگم کی بیای ... جمعه ایمیل میزنم جواب میده شنبه زنگ بزن ... شنبه زنگ میزنم میگه دوشنبه زنگ بزن ، دوشنبه زنگ میزنم میگه فردا حدود ظهر بیا ولی قبلش زنگ بزن میگم میخواین با منشیتون هماهنگ کنم. میگه آره .میگم شمارشونو میدید .میگه ندارم !!!! به خودم زنگ بزن ... فرداش زنگ میزنم میگه سرجلسه ام و قطع میکنه ... با بدبختی شماره منشی شو پیدا میکنم میگه آقای دکتر ظهر بیکاره بیا ... ساعت 11:30 میرسم دفترش ... به منشی اش میگم دیر نشده که ؟؟ من خیلی تلاش کردم ولی مسیرم دوره زودتر از این نشد ، میگه نه بابا آقای دکتر از ساعت یازده به بعد بیکاره...    میرم پیش استاد ، میگه مگه نگفتم به من زنگ بزن ؟؟؟ من الان وقت ندارم باید برم


اوووووووووووووووووووووووووووف ، فقط خدا صبر بده ... این فقط دو نمونه اش بود!



نظرات 10 + ارسال نظر
میم. پنج‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 05:07 ب.ظ http://i-am-mim.blogsky.com/

سلاممممممممم مرموز جان، ایام به کام خانوم
میدونی مرموز من یه مدتی نزدیک به سه چهار سال مسئول دفتر چند تایی از این اساتید محترم بودم... بعضیاشون اگه نفعی برای خودشون نباشه هیچ کاری برات نمیکنن... اما اگه یه نکته مثبت برا خودشون باشه تا شهرستان هم میرن برای جلسه دفاع و این حرفا... چه میدونم مثلا اسمشون تو مقاله ای که خودشون هیچ کاری نکردن براش بیاد یا تقدیر و تشکر ویژه... چی بگم... اما خدایی یه سری هم هستن که وقت میذارن برای دانشجو جماعت و هر طوری باشه کمکش میکنن... و یه چیزی بگم یه عده از اساتید باید مثل کنه (ببخشید) بهشون بچسبی و مدام دنبالشون بدویی... پشت در اتاقشون تحصن کنی و تلفنشونو بس که زنگ میزنی بسوزونی و راه و بیراه جلوشون سبز بشی... به خیال خودشون این دسته از دانشجوها هستن که واقعا دانشجون... این مدل اساتید اگه میدونی مثلا 12 میاد دفتر باید از ساعت 10 بشینی پشت در اتاقش تو راهروها دنبالش بدویی... دیدم که میگما...
انشالله کارت راحت درست میشه... صبور باش و توکلت به خدا باشه...
عیدت هم مبارک عزیز

ممنون عزیزم عید شما هم مبارک ... بهترین ها رو برات آروزو میکنم

آخه چرا انقد اذیت می کنن
استادای ما فقط به خاطر پزش میان درس میدن ... به خاطر همین سرشون خیلی شلوغه و فقط میخوان دانشجو رو از سرشون باز کنن
استاد راهنمای گرامی برگشته میگه هرموقع پایان نامتو کامل نوشتی بیا پیش من !!! آخه این دیگه چه استاد راهنماییه؟؟ نمیخوام در مورد حلال حروم بودن پولش حرف بزنم ولی واقعا این خارج از انصافه چون من اگه مقاله هم بدم اول اسم اون رو باید بنویسم که هیچ کاری برای من نکرده ... حتی پروپوزالم رو هم نخونده امضا کرد.

زهی پنج‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 05:13 ب.ظ http://Zohi-zendegi.blogsky.com

صبر ایوب میخوای با این اساتید
و همچین ادب لقمان که ی وقت نشوریشون بذاریشون رو بند رخت

وای یعنی میشه یه روز بشورمشون بعد تکون بدمشون بعد آویزونشون کنم روی بند بعد گیره بزنم بهشون

ببین ادب لقمان که خوبه ... بعضی ها رو هر یک دقیقه یکبار باید یه هندونه بزاری زیر بغلشون تا کارت راه بیافته من جقدر خوش سعادتم که دارم با شما کار می کنم بعدم یک لبخند ملیح

میم. پنج‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:01 ب.ظ http://i-am-mim.blogsky.com/

ببین مرموز جون با منشیاشون دوست شو... مطمئن باش کارت زودتر راه میوفته... تا میتونی هم حضوری برو دفتر این اساتید گران مایه تا راست و چپ ببیننت و بالاخره خسته بشن کارتو راه بندازن
گفتم که امتیاز میخوان تا برات کاری بکنن... از یه پاپان نامه سه تایی مقاله درمیاد که حتما توی علمی پژوهشیه باید اسم استاد باشه... چون این جوری گرید خودشون میره بالا بدون زحمت
بذار کارت که راه افتاد اون پروسه رخت شویی رو کمکت میکنیم اجراش کنی

فکر خوبیه ... میرم تو کار منشیا

وای من عاشق پروسه رخت شویی ام

نگین جمعه 23 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 07:45 ب.ظ http://www.smile-world.blogsky.com

منشیِ روانی بوده
در مورد دومی هم . خیلی وقتا این استادا واقعا وقت دارن ولی واسه بازار گرمیُ اینکه بگن ما خیلی استادیم و سرمون شلوغه از قصد اینکارارُ میکنن :|

و واقعا هم چه قد وقتِ آدمُ میگیرن :|

به نظرم استاد گرامی قبلا بدجور حال منشی رو گرفته بوده !! هی میخواست محکم کاری کنه ... یه بار اگه دیگه میپرسید قطع میکردم گوشیو

به نظر منم وقت داشت فقط میخواست منو از سر خودش وا کنه

میم. شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:30 ب.ظ http://i-am-mim.blogsky.com/



http://www.forum.98ia.com/t1282827.html#post13995593

thank you very much indeed

میم. یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 03:14 ب.ظ http://i-am-mim.blogsky.com/

میم. دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 03:28 ب.ظ http://i-am-mim.blogsky.com/

سلاممممم مرموز جان
چه خبر از اساتید محترم؟؟؟؟ اوضاع خوبه که انشاالله؟؟؟؟

سلام عزیزم، خوبی؟ ببخش دیر به دیر میام وقت نمیکنم ولی به یادت هستم :-* فعلا که خبری نیست... فصل چهارم و مشغول تخمین زدن... وای بعضی موقع ها نتیجه مدلو که میبینم دود از کلم بلند میشه :-)

میم. سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:27 ق.ظ http://i-am-mim.blogsky.com/

خدا قوت خانومی

ممنون عزیزم

میم. پنج‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:04 ق.ظ http://i-am-mim.blogsky.com/

شاد باشی بانو

مرتضی جمعه 30 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:53 ب.ظ http://www.gonjeshk2010.blogfa.com

سلام
با یه مطلب جدید، به روزم.
منتظر حضورتون هستم.
موفق باشید

ممنون... خوندم... خدا آقای قراءتی رو حفظ کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد