مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

خداحافظ دکتر

امروزم یه روز بد بود

از همون اول صبح،  وقتی مامان حالش خوب نباشه یعنی یه روز بد
مخصوصا اگه خودتم جسمی و روحی رو به راه نباشی...

میانه روزم با جیغ و داد و دعوا گذشت

شبم قرار بود خوب باشه اما روزی که بد باشه تا آخرش بده،  فکر کنم این جمله پیامبر بود که وای به حال مسلمونی که خودش سیر بخوابه اما همسایش سر گشنه به بالین بزاره،  حالا ما همسایمون میمیره و خبر دار نمیشیم،  گشنه و سیریش پیشکش..

خداحافظ دکتر 

نظرات 2 + ارسال نظر
شادی چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:56 ق.ظ

واقعیتش رو بخوای سرو ته پست رو نفهمیدم.(منظورم عنوان و ته پستت بود)

دکتر همسایمون بود هشت ماهی میشد همسایه شدیم ولی خوب پزشک این محل بود و متخصص اطفال چندباری در کودکی رفته بودم پیشش ... چیزایی که ازش یادمه : خوش تیپ ، دیسیپلین وحشتناک ، مودب و یه صدای مردونه جذاب که به نظرم اگه میرفت تو رادیو واقعا موفق میشد. سنی نداشت فکر کنم حدود 50 . اون موقع ها که میرفتم پیشش مطب ، اصلا فکرشو نمیکردم که یه روز جنازشو بیارن بزارن تو پارکینگ خونه بعد من بالاسرش بایستم و فاتحه بخونم ، واقعا آینده رو نمیشه پیش بینی کرد ... اگه بهم میگفتن این دکتر چند وقت دیگه همسایتون میشه ، هیچ وقت باور نمیکردم

شادی پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:57 ق.ظ

خدا رحمتشون کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد