مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

گر تن بدهی...


گر تن بدهى ... دل ندهى کار خراب است
چون خوردن نوشابه که در جام شراب است

گر دل بدهى ... تن ندهى باز خراب است
این بار نه جام است و نه نوشابه ... سراب است

دریا بشوى چون به دلت شور عبور است
نوشیدن یک جرعه زجام تو عذاب است

باران بشوى چون که تنت بر همه جاریست
کى تشنه شود سیر ... فقط نام توآب است

اینجا به تو از عشق و وفا هیچ نگویند
چون دغدغه ى مردم این شهر حجاب است

تن را بدهى ... دل ندهى فرق ندارد
یک آیه بخوانند ... گناه تو ثواب است

مرغان هوایى چو بیفتند در این دام
فرقى نکند کبک و یا جوجه عقاب است

صیاد در این دشت مصیبت زده کور است
هر مرغ به دامش برسد ... نام ,کباب است

هر مشتى غضنفر که رسد از ده بالا
بر مسند قدرت چو زند تکیه ... جناب است

اصلا سخن از تجربه و علمو توان نیست
شایسته کسى است که با حکم و خطاب است

در دولت منصور که یک سکه حساب است
تنها سند ساخت یک صومعه خواب است

اینجا کسى از مرگ بشر ترس ندارد
ترس از شب قبر است وسوال است وجواب است

اى کاش که دلقک شده بودم و نه شاعر
در کشور من ارزش انسان به نقاب است..


+ تو وایبر برام اومد بالاشم نوشته بود شعر از فروغ ف ر خ ز ا د
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد