مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

آقای کوچک

چند سال است که خواننده خاموش وبلاگ یا بهتر بگم سایت آقای کوچک هستم ... حرفای پدری است برای فرزندش علی. 

 

علی …

آدمهای خوب و بد و انسانهای بزرگ و کوچک بر اساس «خطا کردن و نکردن» از هم جدا نمی شوند. آنچه انسان ها را از هم جدا می کند «پس از خطا» است. هر خطا کننده ای ، «خطاکار» نیست. خطاکاری یک رویه مستمر و تکرار پشت تکرار خطاست. انسانهای وارسته آنهایی هستند که پس از خطا، از گفتن «غلط کردم» نا امید نبودند و انسانهای دست شسته از انسانیت آنهایی هستند که با اولین خطا، پل های برگشت را پشت سر خود پیدا نکردند. آدمهای احمق آنهایی هستند که از تکرار خطا خسته نمی شوند اما از تکرار تو به خسته می شوند. ( پست کتاب خوان سایت آقای کوچک)  

 ***************************** 

به یادگار خدمت تمام دوستانی که ما نیستیم و هستند و همچنان احوال جوی علی هستند، دو سوغات را تقدیم میکنم. دو سوغات که از آب دیده گذشته است. دو سوغات که از سفری بسیار دور آورده ام:

اول : آن روز که پرده ها فرو افتد و چشم ما به «باطن» اعمال روشن شود و قیامتی در برابر چشمانمان قیام کند. (چه این قیامت عام باشد و بر همگان هویدا شود، چه آنکه کسی زودتر به قیامت خود برسد و خاص باشد) تردید ندارم و تردید ندارم که بیشترین پریشانی و اعجاب از این است که باورمان نمی شود کارهایی آنقدر بزرگ نوشته شده است که در چشمان ما کوچک بود و کارهایی بی ارج است که در خیال خود به آن متکی بودیم. در قضاوت کارهای بزرگ و کوچک خود و دیگران باید بسیار محتاط بود و اجتناب کرد. گاهی یک نام ، گاهی یک سلام با محبت به پدر و مادر ، گاهی یک صدقه مختصر در آن وقت که باید و به آن کس که باید ، گاهی یک نصیحت که دیگری را از گناه برگرداند و… بیش از یک ختم قرآن و دهها رکعت نماز خریدار دارد. گاهی تمام برکات در یک صندوق منتظرند و به صندوق دار سپرده اند که با یک احوال پرسی از مادر بزرگ پیر، صندوق را هدیه دهید و در قیامت افسوس خواهیم خورد از هزاران کار کوچیک که میان ما و خوبان، فاصله ای بزرگ انداخته…

از چیزهای ساده … ساده نگذرید

دوم: صورت اتفاقات پیرامون ما، الزاما معرف تمام نمای حقیقت آن نیست. رسم است در میان عوام که چون کسی از بیماری صعبی به مدد نظر معصومین می گذرد، او را شفایافته می دانند و حتی در قدیم لباس و لقمه اش را به تبرک می برند. هنوز شاید از زبان بسیاری از بزرگترها شنیده ایم که فلانی «نظر کرده» است و مقصود از نظر آن است که به توسل معصوم، دردش شفایافته و …

چون پرده برافتد بسیاری خواهند فهمید که این نظر کرده ای که بر آن مباهات می کردند در واقع جامانده ای است که چون تاب ِ ادامه مسیر را نداشته بر او شفا داده اند و گفته اند از همین راه که آمدی برگرد. عوام پیرامونش جشن گرفتند که شفا گرفت و خودش خوشحال است که رسیده است به «روز اولش»! گاه نظر کرده همانی است که می پنداریم نظرها از او برگشته.

قضاوتهای ما در دنیا گاه مانند آن است که در یک نمایش عروسکی، با تماشای عروسک، رخسار عروسک گردان را گمانه زنی می کنیم! این کجا و آن کجا … گاه عروسک عجوزه ای به دستان عسل است. گاهی کسی نامش عسل است و معنایش زهر است. گاه عروس را عفریت می گرداند… گاه … گاه …

باید خود را به بزرگتری بسپاریم ؛ این راه از ما بزرگتر است … ( پست ساده سایت آقای کوچک)

نظرات 4 + ارسال نظر
مرتضی دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 12:57 ب.ظ http://m-like-morteza.blogfa.com

با سلام
با مطلبی جدید، منتظر حضورتون در وبلاگ "حَرفــِ حــال" هستم
موفق باشید

Thanks

شادی سه‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 01:07 ب.ظ

باید پشت در وایسم به محض آپ کردن بخونمت والا از دستم در میره نوشته هات



موردی نبود، احساس کردم اگه بخوام فراموش کنم نباید دربارش بنویسم، اینجوری شاید بتونم خودمو کنترل کنم و رو کارام تمرکز کنم به خاطر همین حذف کردم..

دیشب بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیدم نباید اختیار زندگیم دست احساسم باشه، من هم عقل دارم هم احساس، خدا لطف کرده و اراده هم داده.. نباید منتظر دست غیب باشم برای نجات، اگه من توی یک مسیر درست حرکت کنم که میدونم اولش خیلی خیلی سخته اون موقع است که خدا هم بهم کمک میکنه که ادامه بدم
اینکه زانوی غم بغل بگیرمو هی بگم نمیتونم و اینا خدایا کمکم کن هیچ فرجی نمیشه... دل من باید یاد بگیره که طلب محبت از هر بی سروپایی نکنه و مطمئن باش من بهش یاد میدم

شادی سه‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 06:56 ب.ظ

ان شالله . مطمینم از پسش برمی یایی.
حالا میشه منم بیست و پنجم باهات بیام دفااااع ؟؟
قول میدم دختر خوبی باشم به چیزی هم دست نزنم .

یعنی میشه بیای؟ من که از خدامه

بزار ببینم میتونم دوست عزیزمو راضی کنم برای اون روز یه ناهار به ما بده! من که خودم سر دفاعم زیر بار ناهار نرفتم

شادی سه‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 09:36 ب.ظ

نه دیگه من بیام بد میشه.
امیدوارم کلیی بهتون خوش بگذره و اونطور که دلت میخواد ،اتفاق بیافته عزیزم

چرا

مرسی عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد