مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

از وبلاگ بابا شهاب و عماد


گاهی اتفاقاتی میفته که هیچ راه حلی ندارن.مطلقا هیچ کاری نمیتونی بکنی.فرقی هم نمیکنه تقصیر کیه.آخرش اینه که الان و در حال حاضر خدا میخواد که اینطور باشه و تو بایستی تحملش کنی.حالا میتونی بی طاقتی کنی.ناله و گریه زاری کنی.به زمین و زمان فحش و بد و بیراه بدی.اصلا کافر شی.
یا نه صبر کنی.یادت بیاد که هنوز خدا با همون قدرتش داره خدایی میکنه.حواسش بهت هست.تو رو زیر پونز نقشه گم نکرده.یادت بیاد که این دنیا خوب یا بد،سخت یا آسون،شیرین یا تلخ،تموم میشه.تموم تموم.
یادت بیاد اینجا فقط یه صحنه است.کارگردان داره.اون تعیبن میکنه هر کسی تا کی روی صحنه باشه و کی و چطور از صحنه بره بیرون.فقط از صحنه بره،نه اینکه نابود شه.که اگه اینطوری فکر کنی،اونوقته که به نقشای سخت و سنگین حسودی میکنی.خب نقشای ساده رو که همه بلدن اجرا کنن.
صبر همین فکر کردنه.درست فکر کردن و از بالا تماشا کردن.کلی دیدن و تو جزئیات غرق نشدن.صبر کلا خیلی چیز خوبیه.خیلی شیرین و خوشمزه است.اصلا باقلواست.یعنی اینقدر قشنگ سختی ها رو شیرین و دلچسب میکنه که آدم پبش خودش میگه همین؟اینکه خیلی کمه.پس بقیه اش چی؟یعنی راستی راستی کلید قفل مشکله.
اما جالب اینجاست که خدا موقع تقسیمش از اول به کسی یه صندوق پر صبر نمیده.یه ذره میده.یه دونه کوچولو.اگه ازش استفاده کردی و با لذت خوردیش،بزرگ میشه.اگه به محض هر اتفاقی جزع و فزع نکردی،میتونی ازش استفاده کنی.نمیشه اول ناله هاتو بکنی،داد و فریادهاتو بزنی،بعد که دیدی کاری از دستت برنمیاد بگی:خب صبر میکنم.نه این دیگه صبر نیست.
صبر اینه که غمت مال خودت باشه.بقیه رو توش سهیم نکنی.هرچقدر ناراحتی،باشه.توی دلت غمگین باش.دیگران نباید به خاطر تو ناراحت بشن.باید مثل همیشه خوب باشی.خوب خوب.
صبر مرحله داره.قدم به قدم.اولین قدمش راست و ریس کردن اوضاع و برگردوندن نظم زندگیه.اون نظمی که متلاشی شده.باید اول از همه نشست برای اوضاع جدید فکر کرد و برنامه ریزی کرد.اینکه با شرایط جدید و بدون ایجاد زحمت اضافی برای بقیه،زندگی رو به روال سابقش برگردوند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد