مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

عصبانی

انتظار حرفای خوبو الان از خودم ندارم چون همین الان با پدرم دعوام شد سر مسخره ترین موردی که میشه جروبحث کرد.  احترام به والدین رو صد بار خوندم و میدونم که پدر و مادر چه جایگاه بالایی دارند اما همیشه بین دانستن و عمل کردن بسی فاصله است. میدونی عمق فاجعه کجاست؟  اینکه بابا  جواب منو نمیده و نامهربونی از طرف منه،  البته نه همیشه. 

داشتم با داداش بزرگه تلفنی صحبت میکردم و کمی درد و دل که یهو فهمیدم بابا پشت در گوش ایستاده،  خدایی جای من بودید چه حالی پیدا میکردید؟  همیشه از ترس بابا نه دفتر خاطرات داشتم نه جرات تلفنی صحبت کردن با داشتن یه چیز خصوصی..  اصلا بابا به خصوصی بودن یا حریم شخصی اعتقادی نداره،  همین وبلاگم صد بار هیستوری رو پاک میکنم...  قبلا یه وبلاگ گروهی داشتیم با دوستام که بابا از هیستوری کامپیوتر فهمیده بود،  هر روز به یه عنوان اسم وبلاگ رو میاورد یا مسخره میکرد..  واقعا این رفتاراش برام غیر قابل هضمه. 



دیشب هم دومین شب قدر رو از دست دادم،  دقیقا حال پارسالم داره تکرار میشه..  دیشب اوایل جوشن کبیر بود و رادیو هم سخنرانی آقای مطهری رو داشت پخش میکرد،  تا همین جاش یادمه یه لحظه پلکامو بستم باز که کردم دیدم صبح شده!! شب قدر اول هم همین اتفاق افتاد ،  اینم از مزایای سر کار رفتن!!! 


یه چیزای دیگه میخواستم بنویسما....  شاید مسخره باشه اما گریه ام گرفته. .همینطور  الکی




نظرات 7 + ارسال نظر
همطاف یلنیز چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:55 ب.ظ http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
.
منم برای همین دعواهای الکی زدم بیرون و الان مثلا مستقل شدم... برخوردهای لفظی مان خیلی کم شده منتهی هنوزم مواردی کاملا الکی پیش میاد برای رنجیده شدن... مسخره نیست این گریه ها رو منم اغلب دارم همراه این فکر که نباید فلان حرف یا رفتار رو انجام می دادم پدر است دیگر و نیاز به توجه بیشتر و احترام بیشتر دارد و ...

سلام عزیزم
این خونه جدا رو منم همیشه گوشه ذهنم دارم اما برای من دست نیافتنیه درسته که شبیه پاک کردن صورت مسأله است اما اگه قرار به اصلاحه هر دو طرف باید تلاش کنند نه اینکه من هی بریزم تو خودم و طرف مقابل هی به رفتارش ادامه بده اینجوری همون خونه جدا میشه بهترین راه حل!

ممنونم عزیزم، الان که گفتی علت گریه امو فهمیدم، پس از سر عذاب وجدانه ، وای که ما چقدر دل نازکیم

گیل پیشی پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:08 ق.ظ

سلام دوست گلم. خوبی؟
خودتو ناراحت نکن. بعضی پدرها خیلی کنجکاون. پدر منم همین طوره. :)
علتشم شاید بخاطر اینه که نگران بچه هاشونن.
در هر صورت جز پدر و مادر دلسوزی برا آدم نیست.
مدتی که بیدار میمونیم، مهم نیست. مهم کیفیتشه. شبکۀ 3 زود تر دعای جوشن کبیر رو پخش کرد. فکر کنم ساعت 11 بود.

سلام عزیزم، دعای جوشن رو خودم میخونم تلویزیون خیلی طول میده، حاج آقا فاطمی نیا گفتن نباید با کسالت این ادعیه رو بخونید، به خاطر همین خودم میخونم که خدای نکرده بی احترامی نشه. چون با تلویزیون یا تو مسجد هزار دفعه نگاه میکنم کی تموم میشه

کنجکاو جست و جوگر، نه عزیزم بابای من عادتشه، عمه هام همیشه تعریف میکنن یچه هم که بوده کل وسایلشون رو میگشته
بله دلسوز واقعی پدر و مادر هستند امیدوارم همیشه سایه همه پدر و مادرا بالاسر بچه هاشون باشه، خدا منم هدایت کنه بتونم خودمو کنترل کنم

سعیده پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:43 ب.ظ http://tmesletanhayi.blogsky.com

سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه، خدایا، بهانه ای!

خیلی زیبا بود سعیده جان. ممنونم

لیلا پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:06 ب.ظ http://leyla-taraghi.blogsky.com

سلام عزیزم یه وقتایی آدما آرزو میکنن باباشون سرشون تشر بزنه ولی خب متاسفانه بابانیست و یا اصلا بابا هست ولی قدرت تکلم نیست ویا بابا هست قدرت تکلم هست ولی بابا اهل حرف زدن با خانواده نیست

خوشبختانه شما هم بابا دارین که سایه‌ش همیشه بالا سرت باشه, هم بابا داری که حرف میزنه هم بابا داری که بهت گیر میده قدرشو بدون

خب گاهی یه مسائلی پیش میاد که باعث کدورت میشه نه تنها برا شما بلکه برا همه پیش میاد

مطمئن باش بابات خیلی دوست داره چون اگه براش مهم نبودی اصلا رغبت نداشت باهات حرف بزنه

دخترا بابایی هستن فک کنم به خاطر همونه که از بابات توقع داری اگه یه چیزی بهت میگه دلت میگیره
به هر حال هر مشکل و مسئله‌ای راه حل داره امیدوارم زودتر اون راه حل رو پیداکنین..

شاد شاد شاد باشین

سلام


ممنونم عزیزم ، مواردی که گفتی حتما یادم میمونه

گیل پیشی جمعه 19 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:55 ق.ظ

ان شاالله به حق این شب عزیز حاجت روا باشین.

شما هم همینطور گیل پیشی جان

گیل پیشی جمعه 19 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:28 ب.ظ

منم گاهی با پدر و مادر تندی می کنم. خدا کنه ازمون ناراحت نباشن. مبادا دلشون لحظه ای بشکنه و عاق والدین بشیم.

اگه بشه آدم موقع عصبانیت خودشو کنترل کنه که یه کاری نکنه که پشیمون بشه بعدا خیلی خوبه..

زری دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:11 ب.ظ http://asemam-abri.blogsky.com/

بابای منم همین مدلیه
منم مثل تو حریم خصوصی ندارم انگار همیشه باید از کار ادم سر در بیارن من حتی نمیتونم تنهاییامو با خودم شریک باشم
عزیزم تنها نیستی تو قضیه
منم جز خودمم کسی تو دنیای واقعای از وبم خبر نداره و مدام هستوری باید پاک بشه
شباهت عجیبی بین ماست

میگم شاید این اخلاق مشترک پدراست.. کلا وضعیت خوبی نیست و متاسفانه راه حلی هم نیست بیش از هزار دفعه گفتم که این کارشو دوست ندارم اما...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد