مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

آ ب پ ت ث

آ. گزارش امروز در آخرین لحظه تموم کردم. وارد کردن اطلاعات  تقریبا 280 شهر در اکسل.  اگه دیروز کوفته بودم امروز له ام!  تازه باید کارهای روال هر روز خودمو هم انجام میدادم. 


ب.  دیروز هی گیر داده بگو مجسه..  بگو مجسمه...  میگم مجسمه، یه ژستی گرفته و جواب بهم داد : سیبیل بابات تو دستمه!! 


پ.  امروز کلاس بدو استخدام داشتم بعدش رفتم پیش اون دوستم که باعث استخدام من تو شرکت شد..  اون دستیار اجرایی معاون مدیرعامله.  دو سه دقیقه وقت کرد باهام صحبت کنه...  اینجا ضرب المثلی بود که گفته بودم قبلا،  من میشم قسمت زین به پشتش! حسودی نمیکنما،  من اصلا تو توانایی خودم نمیبینم که بتونم از پس کارایی که اون انجام میده بربیام،  نسبت به گذشته و دوران دانشگاه حساب کنی اینجوری میشه. 


ت.  یه چیزی کشف کردم!  کلا مردایی که قیافشون شبیه اون دکتر تیروییدست باعث استرس و ترس من میشن!  امروز یکی رو دیدم تو خیابون همین تصادفی،  تا نگاهش کردم تپش قلب گرفتم..  یه خورده فکر کردم ببینم چرا؟!  بعد فهمیدم شبیه اونه..  تو ضمیر ناخودآگاهم حتما خاطره ای از ابن قیافه جود داره که یادم نمیاد اینو مطمئن شدم..  از شدت تپش قلبم میشه اینو فهمید که اگه یادم نیاد بنفعمه.. 


ث.  امروز همون دوستم که شهریور عروسیشه زنگ زد،  نتونستم جواب بدم یعنی وقت نکردم اومدم خونه هم دیدم حوصلشو ندارم!  به همین راحتی.. 


Jjjjjjjjjjj


قانون تصویب شده که دخترای مجرد بالای سی سال میتونن فرزند خوانده قبول کنن با شش ماه مرخصی!  به نظرم میشه روش فکر کرد




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد