مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

کلام آخر

تا خرخره از حرف پُرم؛ با که بگویم؟
این شهر، پر از کور و کر و لال و نفهم است...


{رضا احسان‌پور}
نظرات 3 + ارسال نظر
گیل پیشی جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 03:09 ب.ظ


سلام خوبی؟ روز خوبی داشته باشی.

سلام عزیزم ..ممنونم

گیل پیشی شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 04:39 ب.ظ

دوستم خوبی؟ هستی؟

سلام گیل پیشی جان، هستم اما کمرنگ. به قول مادربزرگم ان شاءالله خدا حاجت قلبتو بده اما چیزای خوب بخوایا من میدونم تو دل تو همش خوبیه ( دقیقا جملات مادربزرگمو هدیه میکنم به تو)

زری یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 08:29 ب.ظ http://asemam-abri.blogsky.com/

این حرف خیلی قشنگه یه وقتایی هست که با یک دلیل محکم چیزی رو رد میکنی ولی همه میگن چرا و تو با خودت فکر میکنی حتی اگه بگمم نمیفهمن
گاهی به خاظز یک چیز مهم ناراحتی و با خودت میگی من نیاز به دردو دل دارم اما به کی بگم که بشه بهش اعتماد کردو بعدش با نیشو کنایه هاش ازارم نده
اره مرموزی جونم دنیا ذنیای بدی شده ولی ادمهاش بدتر اونقد بد که هممون تنها شدیمو نمیتونیم حرفامونو بهم بگم و مجبوریم حرفایی که شاید نیاز هست یک رودرویی احساسی اتفاق بیوفته تا اروم بشیم
ولی چون نداریمش مجبوریم اینجا حرف بزنیم

بله زری جان، منم دقیقا همین احساس رو دارم اما گاهی حتی اینجا هم نمیتونم حرفمو بزنم چون اینجا هم به خاطر حرفام نقد میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد