مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

شمیم

شمیم یکی از دوستای توی سرویسمه.  دختر خیلی خوبیه، الانم یه دختر کوچولو تو شکمش داره.  از اون شخصیتای قاطعیه که از هم صحبتیش لذت میبری..  اگه از دستت ناراحت بشه همونجا توی روت میگه و خلاص.  هر موقع تو کار مشکلی برام پیش بیاد بهش میگم،  همیشه حرفاش آرومم میکنه با اینکه حالش خوب نیست به خاطر وضعیتش.  گاهی طوری صحبت میکنه که فکر میکنم یه آدم شصت ساله داره حرف میزنه..  دوست دارم اینطور آدمارو.  





++ دیدی بعضی موقع ها خیلی آرومی،  انقدر آروم که خودت از احوالاتت تعجب میکنی. الان برای من از اون موقع هاست. 

امروز برای دومین بار پنجره ماشین رو باز کردم و سرم و گذاشتم کنار پنجره..  باد میخورد تو صورتم...  نباید این کارو بکنم چون مثل الان سیسنوسای چرکیم درد میگیره ولی... 

دلم میخواد برم یه جایی و بشینم و زل بزنم به یه نقطه و به هیچی فکر نکنم ،  دلم میخواد یه جایی پیدا بشه که بتونم دغدغه ها رو بزارم پشت درش

تنم داغه..  تب کردم به گمانم. 


نظرات 1 + ارسال نظر
علیرضا دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 11:21 ب.ظ http://www.streetboy.blogsky.com

خدا این ادما رو همیشه نگه داره و کاش همه از این ادما داشته باشن کنارشون

ان شاءالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد