مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

غافلگیر

دیروز همه بچه های واحد بهم زنگ زدن و دلداری دادن


بعدازظهر هم پیک یه بسته آورد دم خونه.  توش دو تا کتاب و دو تا سی دی بود.  آقای مدیر فرستاده بود. 


شبم یه جعبه گل از طرف بچه های واحد. 


الان با این وضعیت نمیدونم باید چی کار کنم. 


عاشق خدام..


جایی که موتور بهم زد ده سانت با یه گلدون سیمانی بزرگ فاصله داشت.  اولین چیزی که یادمه گلدون بود..  مرگ خیلی نزدیک تر از اون چیزیه که فکرشو میکردم



نظرات 1 + ارسال نظر
گیل پیشی یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1394 ساعت 12:57 ب.ظ

خداوند بهترینِ نگهبانان و مهربان ترینِ مهربانان است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد