مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

نشونه

مدیرمون ازمون توی گروه تلگرام خواست یه کاری رو انجام بدیم خوب چون یه قسمتیش به من مربوط میشد در جوابش نوشتم سمعا و طاعتا یعنی چشم.. اونم فوری در جواب من نوشت من تبع الهدی..  نتونستم معنیشو بفهمم و با شناختی که ازش داشتم میدونستم منظوری داره..  سرچ کردم دیدم معنیش به فارسی خودمون میشه ان شاءالله خدا هدایتت کنه..  منم براش نوشتم که این جمله بار منفی داره و طبق بیان مفسرین برای مسلمان نباید استفاده کرد اونم جواب داد کنایه آمیز گفتم!

گذشت تا دیروز حضوری دیدمش گفت شما در مورد اون جمله از کجا میدونستید آخه شما که آدم مذهبی هم نیستید!!  

گفتم سرچ کردم..  گفت آها نمیدونستم شما هم میتونید سرچ کنید!!  این جمله ای یه که پیامبر در دعوت به کفار میگفته! 


حالا اگه از اینکه چرا اون خودش نعوذ بلله پیامبر میدونه منو کافر  بگذریم... همش رو بزاریم روی طبع شوخ!!  آقای مدیر و علاقش به ضایع کردن من...  ولی این جملش که شما مذهبی نیستید بدجوری داره اذیتم میکنه خوب منم قبول دارم این موضوع رو اما میدونم که یک نشونست...  این که تا دو سال پیش برای تمسخر بهت میگفتن مریم مقدس!  راهبه!  مادر روحانی...  ولی الان به نظرشون دیگه مذهبی نیستی یعنی تغییر... 


مرضیه مطمئنی راه رو داری درست میری؟  چی میخوای از زندگیت؟  

نظرات 4 + ارسال نظر
گیل جمعه 7 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 12:22 ب.ظ

عجب آدمین. بهشون رو دادی.

یه بار جوابشو دادم حالا از اون به بعد رفتارش با من اینطوری شده، از من خوشش نمیاد و من هم از اون.

گیل جمعه 7 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 12:24 ب.ظ

میگفتی خودت مثلا مذهبی هستی، این طرز حرف زدنته؟!
البته خب رئیس هست. نمیشه گفت! :(

نه اتقاقا خودش مذهبی نیست با اینکه خانوادش به شدت مذهبی اند.
حرف زدنش و رفتارش آزارم میده اما کاری نمیتونم بکنم، حالا درکم میکنی وقتی میگم تو خونه موندنو ترجیح میدم، تازه این مدیر ما خیلی خوبه، بقیشونو باید ببینی وقتی سرت داد میزنن یا انتظار دارن مثل ماشین براشون کار کنی اونم با حقوق کم، گاهی به زور تا ساعت شش یا هشت شب نگهت میدارن تا کاراشونو انجام بدی.. استعمار و استثمار
حتی خوششون نمیاد اگه مثل اونا فکر نکنی
قبلا هم اگه یادت باشه نوشتم، کتابایی که خودش دوست داره به من میده بخونم، وقتی یکبار بهش اعتراض کردم خیلی بهش برخورد منم از ترس بیکار شدن همیشه وانمود میکنم که کتابایی که بهم میده رو دوست دارم

ماریا جمعه 7 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 02:30 ب.ظ http://AZNOON-TA-GHALAM.KOWSARBLOG.IR

من اگه جایه تو بودم دیگه سر کار نمیرفتم

بنظرم به شخصیتم بر میخورد یه چهارتا جمله سوزاننده تحویلش

میدادم میزدم بیرون. . .ولی خب بستگی به شرایط هم داره



کاش اصلا خانما سرکار نرن حداقل جایی برن که اینطور رفتار نشه

خودمم گاهی به این نتیجه می رسم که دیگه نرم اما باید اول یه کار دیگه پیدا کنم، اما چه کاری؟ با خودم میگم این کارم با یه عالمه بدبختی و نذر و نیاز پیدا کردم، البته دروغ چرا همت یه کار دیگه پیدا کردن هم ندارم، نشستم و غر میزنم هی...
همیشه توی ذهنم این کارو میکنم! چند تا جمله آبدار نثارش میکنم و از شرکت میزنم بیرون بعد به خودم میام میبینم بازم اونجام.

اگه مسیر زندگیم طور دیگه ای بود شاید اصلا سر کار نمی رفتم، ولی خوب به قول مامانم میخوای بشینی تو خونه چی کار؟؟ اینطوری حداقلش اینه که دستم تو جیب خودمه و احساس سربار بودن نمیکنم

گیل جمعه 7 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 03:00 ب.ظ

محیط جامعه بیماره. چشم دیدن یه زن شاغل رو ندارن. زور میگن. بیگاری میکشن.تبعیض میذارن.
فکر کنم یادته در مورد سرکار رفتنم، مینوشتم. که از اون کار اومدم بیرون. میدیدی بیرون اتاق نشستم؛ خانمه صدام میکرد اتاقش، از کمدم فلان پوشه رو بده، یا مثلا نشسته زمین، میگفت بیا از رو میز چای رو بده دستم! اونم با حقوق ناچیز.
بیشتر از یه هفته نرفتم.
آدم احساس بَرده بودن میکنه. تو خونه دست به سیاه و سفید نزنی، اون وقت یه بیگانه بهت دستور بده.
بیمارن. عقدۀ ریاست دارن.

+ ولی شرکت شما خوبه. حقوقش بهتره. بیمه، جز مشاغل کاذب بود، یه واسطه گری بیهوده بود! اذیت داشت، چک رو بریزی به حساب و هزاران مکافات دیگه. کار خارج از دفترش زیاد بود.
سعی کن با اینچنین افرادی اصلا صحبت نکنی. یه سکوت تلخ، بهترین اعتراضه. بذار از خوب بودنت، خودشون خجالت بکشن.

همینه که خانواده ش خشکه مقدسن، خیلی کنترلش کردن، عقده ای بار اومده.

آره یادمه، خوب کاری کردی که زود اومدی بیرون چون بعد یه مدت به این رفتارا عادت میکنی مخصوصا اگه پولم بهت بدن و مزه خرج کردنش بره زیر دندونت ..
بعضیاشون به خودشون اجازه میدن شان انسانی رو نادیده بگیرن و باهات مثل داستان کلبه عمو تم!! رفتار کنند. رئیس شما هم همینطور، رفتاراش مناسب نبوده اصلا

باهاش حرف نمی زنم، جواب شوخی هاشو نمیدم اما فایده نداره این دو کلمه ای هم که بهش گفتم بعد مدت ها حرف نزدن بود که دیدی برخوردشو، البته تقصیر منم هست چه لزومی داشت از اون اصطلاح عربی استفاده کنم!!؟؟ میتونستم بگم باشه انجام میدم یا اصلا چیزی نگم..
دیگه به رفتاراش عادت کردم، برام مهم نیست یعنی تمام تلاشمو میکنم که برام مهم نباشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد