مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

ندارد

سلام.

هم اکنون در سرویس و در حال رفتن به شرکت برای به دست آوردن یک لقمه نون هستم. امروز جلسه هم داریم :(( 

صبحونه هم قراره آش و حلیم بخوریم. :))

پنج شنبه آزمون خط تحریری دارم.

این کل برنامه من!

آیت الله هم فوت کرد.. خدا رحمتش کنه. خداوند ما رو هم  از قضاوت و پیش داوری در مورد مردم حفظ کنه. مرگ خیلی نزدیک تر از اونیه که فکرشو میکنیم. نمیدونم چرا عبرت نمیگیریم.

زندگی و مفهومش برام دردآور شده. انگار به مرحله ای از زندگیم رسیدم که باید درد و رنج بیشتری رو تحمل کنم.

چقدر بی سر ته نوشتم!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
شاهین دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1395 ساعت 07:44 ق.ظ http://3marholor.blogfa.com

سلام
آنقدر به دنیا و مشکلات آن مشغول هستیم و این بازی آنقدر ما را مشغول کرده است که مرگ را هم بازی می دانیم.
موفق باشید.

بله متاسفانه

گیل دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1395 ساعت 01:41 ب.ظ

آدم وقتی خبر مرگی رو میشنوه، آرزوهای دنیوی براش خنده دار جلوه میکنه. انقدر دنیا براش مسخره میاد که ارزش نداشته باشه براش آرزو کنی.
البته آرزو با نیاز فرق داره. مثلا نیاز داریم که غذا بخوریم. یا به شغل برای رشد اجتماعی و گذران زندگی و رفع نیاز دیگران، نیاز داریم.
نمیدونم. شاید این فکرها، علائم افسردگی باشه!

میدونی مرموز جان، از نوشته هات حس می کنم داری به جاهای بزرگی میرسی.
ان شاالله عاقبت بخیر بشیم. التماس دعا

مرگ زندگی رو به تمسخر میگیره و من میدونم مرگ تولدی دیگر است اما دانستن کجا و اعتقاد داشتن کجا..
این فکرها نشونه افسردگی نیست اما اگه نتونیم جوابی براش پیدا کنیم باعث افسردگیمون خواهد شد.
مرسی گیل جان ان شاالله همگی عاقبت به خیر شیم.

ghamahang سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1395 ساعت 12:39 ب.ظ http://ghamahang.blogsky.com

سلام. من تو وبلاگم آهنگ غمگین (بیشتر بی کلام) میذارم.‏
اگه دوست داشتین به من سر بزنین

سلام. باشه حتما در اولین فرصت.. ولی چرا غمگین؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد