مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

پایان تلخ

گوشام به تلوزیونه و چشمام به روزنامه... گوشام سریال رو دنبال میکنه چشمام دنبال صفحه حوادثه.. خودمو از باقی اخبار محروم نمیکنم اما صفحه حوادث روزنامه همیشه برام جذاب تره.

آروم آروم صفحات رو ورق میزنم یهو چشمام میچسبه به یه عکس توی روزنامه ، عکسه یه آدمه آشنا! تلخندی روی صورتم میشینه... همین موقعست که گوشام با صدای شنیدن تیتراژ پایان سریال رو بهم اعلام میکنن. مادربزرگم صدام میزنه و میگه [سریال]تموم شده؟؟؟  

دل میکنم از صفحه روزنامه و جواب میدم:


خیلی وقته! 

نظرات 3 + ارسال نظر
گیل دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 12:42 ق.ظ

چه زیبا وصف کردی.
سلام. خوبی؟ خوشحالم دوباره مینویسی.
ان شاالله خدا به مادربزرگت سلامتی بده.
ان شاالله سرت با خوشی ها گرم باشه.
چشم آدرس رو برات میذارم. قسمت پیغام.

گیل دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 12:57 ق.ظ

صفحۀ حوادث رو خیلی وقته که دیگه دنبال نمیکنم. رو آدم تاثیر بدی میذاره. اخبار مرگ و ...

گیل دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1396 ساعت 09:44 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد