مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!
مرموز

مرموز

خودمم هنوز خودمو نشناختم!

قرنطینه

سلام به همه.. عیدتون مبارک.. ان شالله که سلامت باشید :)

واای خدا رو شکر ۹۸ تموم شد و ما زنده موندیم :D 

اگه همگی رعایت کنیم این کرونای لعنتی هم از بین میره فقط موندم چرا جلوی این چینی هارو نمیگیرن آخه این چیزا چیه میخورن کل دنیا رو بدبخت کردن :/


من خوبم الحمدالله ‌.. واقعا سه ماهه سختی داشتم مخصوصا سرکار که حتا نمیتونستم رو صندلی بشینم ولی گذشت الان بهترم :)


با قرنطینه چه میکنید؟ من نشستم امروز اهداف امسالمو نوشتم بعدش بیشتر خونه‌داری میکنم، وقت کنم آهنگ گوش میدم کتاب میخونم اینستا میچرخم :) سه شنبه هم باید برم سرکار.

گفتم بهتون؟؟ شرکت با اینکه یه سه هفته ای به خاطر عمل و آنفولانزا نرفتم حقوقمو کامل داد.. روز آخری هم باهام صحبت کردند که میخوان یه کار جدید بهم بدن.. 

البته پارسال هم همین اتفاق افتاد کارمو عوض کردن که برای من خیلی سخت بود که رفتم گفتم نمیتونم :( سخت نبودا، کار من نبود باید با یک عالمه ادم که حتا یکبارم ندیدیشون سر و کله میزدی که اصلا تو اخلاق من نبود..

حالا دیگه نمیدونم امیدوارم از پس این یکی بربیام.. 


دعا کنیم برای همدیگه.. مبعث هم مبارک :)

جان سخت :)

بعد از عمل همیشه نگران چنین روزی بودم که بلاخره از راه رسید :) توی این مدت تو درد کشیدن و تحمل کردن تجربه بسیار بالایی رو کسب کردم و موفق شدم تحمل کنم امروز رو هم.. خدایاشکرت..

فقط تو میدونی چی از سر گذروندم این ماه...


ارزوی سلامتی دارم برای همه هموطنام تو این روزای اوج گیری کرونا.. مخصوصا پدر مادرا و پدربزرگ و مامان بزرگا... خداحفظشون کنه برامون.

من واقعا واقعا هنوز زندم...

داره باروون میاد، بدجور داره از صبح میباره. امروز ۷امین روزه. توی خونه گوشه اتاق نشستم. پنجره رو باز گذاشتم هوای اتاق عوض بشه. نمیدونم کرونا دارم یا انفولانزا، دیگه فرقی هم نمیکنه. توی این چند روز به مفهوم درک جدیدی از تنهایی رسیدم. فکر کن شب با بی قراری از خواب بیدار میشی، تبت خیلی بالاست از درد بدن به خودت تو رختخواب میپیچی .. کسی نیست خودتی و خودت.. خانواده رفتن و تو تنهایی... 

کسی هم که دلش نمیخواد از تو مریضی بگیره پس باید همینطور تنها بمونی.

اینکه محکم باشی و تو هر تماس بگی حالت خوبه در حالیکه لباس تنت خیس شده از گرمای تب.. اینکه هنوز جای بخیه هات خوب نشده هنوز رو پا نشدی از عمل که اینطوری میشه.. خیلی سخته


اصلا میدونی قوی بودن خیلی سخته :)


اینم میگذره مثل خیلی چیزای دیگه که گذشت.


من حالم خوبه الان.. مختصر تب و بدن دردی دارم که اونم خوب میشه.


فکر کنم یک ماهی هست سر کار نرفتم :) خدا جان حالا من یه غری زدم قرار نبود به این زودی مستجاب بشه؟ بقیه چیزا رو هم همین قدر سریع جواب میدی؟

بخیه

یک هفته از عملم گذشته، توی خونه خوابیدم. این هفته که تموم بشه باید برم سرکار.. این ماه که حقوق ندارم.

پولام ته کشیده ولی با هر چی که مونده بود برای مامانم یه پلاک خیلی سبک و کوچولو گرفتم که برادرای عزیزم هم توش شریک شدند.

فردا میرم بخیه هامو بکشم. یه درد مبهم توی شکمم دارم. خداکنه نگه دوباره بیا. خدا کنه تموم بشه این مریضی.


دلمم حسابی گرفته... الان اصلا دلم نمیخواد از خونه برم بیرون و حتا سرکار :(

از خود ضعیفم بدم میاد.

سلام مجدد

سلام

الان بیمارستانم، امروز صبح لاپاراسکوپی شدم.

درد دارم یه کم و اون گازی که باهاش شکممو پر کردن واقعا اذیت کنندست..

ولی خداروشکر... خوبم :)

دو روز از طولانی ترین روزهای زندگیمو پشت سر گذاشتم