-
حیوان آزار ( ادامه پست قبل!!)
چهارشنبه 1 مردادماه سال 1393 22:52
واقعیتش میخواستم الان یه چیزای دیگه ای اینجا بنویسم که نظر میم عزیزم در پست قبل من رو از اون حالو هوای ناراحت بیرون آورد و یاد یک عالمه خاطره انداخت ... ممنونم دوست خوبم خوب من بچه وسطی خانواده ام و دو تا برادر دارم ... و اکثرا همبازی برادر بزرگترم بودم که تاثیرشو داشته مثلا من عاشق فوتبالم و کارای مردونه ، حتی لباس...
-
گربه آزار
دوشنبه 30 تیرماه سال 1393 18:50
منی که الان مدافع حقوق حیواناتم ، در کودکی کلی این بدبختارو اذیت کردم یادمه رفته بودیم شمال ، نمیدونم چند سالم بود دقیقا ولی یادمه که کوچیک بودم . اونجا گربه زیاد بود یهویی هوس کردم که یک گربه داشته باشم و یه طناب به گردنش ببندم و با خودم ببرمش این ور اون ور ... نمیدونم اون موقع توجیه شده بودم که اون حیووونی که طناب...
-
ای خدا .... چرا اینجوری شدم
پنجشنبه 26 تیرماه سال 1393 22:02
کاش میدونستم چی شد که اینطوری شد؟ وقتی به گذشته نگاه میکنم به خودم میگم این من بودم؟؟ واقعا من این کارو کردم؟ پس چرا الان نمیتونم ... مگه میشه عرض یک ماه یک نفر 360 درجه تغییر کنه ... همه اون اصولی رو که میدونست درسته اطمینان داشت بهشون زیر پا بزاره حتی اعتقادم دیگه نداشته باشه ... 100 درصد میدونم که تو اشتباهم تو یک...
-
ادراک
سهشنبه 24 تیرماه سال 1393 13:08
برای من بعضی چیزا قابل درک نیست ، یعنی هرچی هم فکر میکنم بهش متوجه نمیشم و جوابی براش پیدا نمیکنم! مثلا خیس کردن دمپایی WC و اینکه چطوری وقتی اون خیسه ، بعضی ها میتونن بپوشنش، بدون اینکه احساس خاصی داشته باشن؟ یک سوال دیگه هم جدیدا تو ذهنم شکل گرفته اینه که : توی این سطلهای بزرگ که شهرداری گذاشته ، گنج هست طلا هست چی...
-
اندراحوالات
پنجشنبه 19 تیرماه سال 1393 14:08
سلام علیکم الف )روزها رو خیلی معمولی پست سر هم میان . منم روال زندگیم الان مثل کسی شده که نوار قلبش نشون میده که مرده!! یعنی یه خط صاف ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . ب) دیروز یکی از بچه ها از پایان نامش دفاع کرد ، خیلی دلم میخواست برم اما کلاس زبان داشتم انقد شهریه اش زیاده که حیفم میاد غیبت کنم...
-
روزه خوار
پنجشنبه 12 تیرماه سال 1393 18:49
به مامانم میگم : مامان چرا من روزه میگیرم انقد توانم کم میشم بقیه به نظرم راحت تر از منن... عصبانی شد!! میگه بقیه که اون مرض رو نگرفتن ( من چند سال پیش به سختی مریض شدم ، مامان همیشه از اون بیماری با اسم مرض! یاد میکنه ) بقیه که پرکاری تیرویید نگرفتن نصف شن! بقیه که فلان نشدن بقیه که ... الان خوشحالم که مادرم کل...
-
یه مشت حرف
پنجشنبه 5 تیرماه سال 1393 20:49
ساعت طرفای 9 شب بود که بهم پیام داد تبریک نمیگی به دوستت که عروس شده ... جا نخوردم انتظارشو داشتم ولی بد موقعی گفت بهم حالم زیاد خوب نبود گفتم مبارکه ان شاالله خوشبخت بشی ، نمیدونم کجای برخوردم بد بود که حال نکرد زیاد به هر حال به خاطر اینکه آدم حسودی به نظر نرسم که واقعا هم نیستم دو سه روز بعدش زنگ زدم عذرخواهی کردم...
-
ندارد
شنبه 31 خردادماه سال 1393 00:21
طفل می گرید که راه خانه را گم کرده است چون نگریم من که صاحب خانه را گم کرده ام صائب
-
امان !!
پنجشنبه 22 خردادماه سال 1393 16:40
سخت ترین سخت ترین کار دنیا برای من هماهنگ کردن با این اساتید محترمه!! ماشاءالله یکی دو تا شغل هم ندارن که ، من الان دو روایت دارم تو این هفته با دو تا از اساتید و هم چنین هم چنین منشی های محترمشون!! روایت اول : کلا از تلفن صحبت کردن متنفرم!! این استاد عزیز ما هم کلا به تلفن جواب نمیده بنابراین به استاد محترم ایمیل...
-
من بی پول
دوشنبه 19 خردادماه سال 1393 13:01
نزدیکای تولد مامانه ، و من به شدت تنگدستم ... تازه دویست هزار تومن از بابا گرفتم برای کلاس زبان و طبق معمول دیگه روم نمیشه بگم پوول بده ، چون میدونم فعلا دستش تنگه البته مامان که بیچاره توقعی نداره ولی خوب من هیچ وقت نتونستم براش یه چیز خوب که خودمم راضی کنه بخرم نمیدونم چرا از بچه گیام چیزای خوب یادم نمیاد ... البت...
-
نتیجه آزمون استخدام بانک
پنجشنبه 15 خردادماه سال 1393 18:04
دوست گرامی، شما حد نصاب نمره را کسب ننموده اید. با آرزوی موفقیت برای شما در مراحل بعدی زندگی . . . . . . . . . . . .
-
عاشق هواشناسی
چهارشنبه 14 خردادماه سال 1393 14:45
" هشت سال جنگ پشت شهر من را خم نکرد نیم ساعت طاقت طوفان ندارد پایتخت" *1 عاشق هواشناسی شدم من الان!! اون روز که طوفان اومد هیچ پیش بینی نکرده بود اما برای دیروز و امروز پیش بینی کرد که طوفان میاد کلی هم هشدار و اینا که از ساعت 3 تا 7 نرید بیروونو و ارتفاع نباشید و ... دیروز که هیچ خبری نشد یک نسیم ملایم هم...
-
این روزها
شنبه 10 خردادماه سال 1393 20:29
این روزها نگاهم پر از التماسه ... وقتی کسی از کنارم بلند میشه نگاهم بهش التماس می کنه بمونه پرخاشگر شدم کمی ، آدما رو از خودم میرونم ولی دلم بهشون التماس می کنه که بمونن ... دلم هوایی شده دوباره و عقلم نمیتونه کنترلش کنه ... این دوگانگی آزارم میده این روزها به رفتار آدما فکر می کنم ، به اوون مدیرعامل شرکت معروف دولتی...
-
مخاطب
شنبه 10 خردادماه سال 1393 17:27
سلام حرف زیاد دارم برا گفتن و وقت کم... + اول مخاطبم آقای همسایه است که هر موقع سگ کوچولوی پشمالوشون پارس میکنه با چوب تهدیدش میکنه البته من ندیدم که بزنه خوب ولی سگه خیلی میترسه از این کار... آقای همساده ، اون حیوون کار غریضیه خودش رو انجام میده.. اگه خوشت نمیاد از صداش چرا میاری تو خونت و حیوون رو آزار میدی... آدما...
-
باهوش
سهشنبه 6 خردادماه سال 1393 14:47
کلا چون کم کار دارم هی برای خودم کار جور میکنم! پریروز بود فکر کنم دیدم یه بانکی آزمون استخدامی گذاشته تاریخ آزمونم بود 8 خرداد ... منم از اون جایی که هوش و حواس بالایی دارم با خودم اندیشیدم که خوب یک ماه وقت دارم بیست هزار تومن ناقابل برای ثبت نام پیاده شدم بعد دوزاریم افتاد که ای دل غافل یک ماه کجا بود آی کیو !!...
-
ان شاء الله که خیر است
شنبه 3 خردادماه سال 1393 17:52
1- بین این همه دانشجو ، فقط باید پروپوزال من گم بشه ؟؟ ان شاء الله که خیره :)) 2- امروز نزدیک بود یه ماشین من رو له کنه ... فقط یک ثانیه من جلوتر بودم ... نمیدونم تقصیر من بود یا تقصیر اون ولی خدایا شکرت که الان به جای بیمارستان تو خونه ام 3- همه اونایی که امروز زنگ زدم بهتون و جواب ندادید .... برید به...
-
تغییر
پنجشنبه 1 خردادماه سال 1393 17:28
فکر می کنم شش سال زمان مناسبی برای تغییر باشه ترم اول دانشگاه بودم و اون از شهرستان میومد ، یک دختر چادری قد بلند و بسیار سنگین ، سر کلاسایی که استاد مرد بود دیگه تو کلاسم چادرش در نمی آورد . یه دوست دیگه ام داشتم که همسایه امون بود مانتویی و تریپ اسپرت . مراسم عقد برادر دوست شهرستانی ام بود و برای خرید لباس با دوست...
-
من میدونم ...
سهشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1393 15:13
من میدونم که شهریور باید از پایان نامه ام دفاع کنم ، باید بکوب تلاش کنم چون تازه فصل دوام!!!!!!!!!!!!! من میدونم که شهریور باید دو تا امتحان بدم حداقل پس باید از الان بخونم چون مباحث خیلی زیاده و تا حالا هم هیچی نخوندم!!! من میدونم که زبان باید بخونم چون استاد گرامی تبحر خاصی تو ضایع کردن آدمها جلو 50 نفر آدم داره و...
-
گنجشک
دوشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1393 11:24
بعداز ظهرها که میشه برای هوا خوردن به کله داغ کرده ام یک ساعتی با مادر و پدر گرامی میرم پارک ... اونا میرن پیاده روی و من توی یکی از آلاچیق های خالی پارک میشینم و ولو میشم پریروزم بعدازظهر ولو بودم تو آلاچیق و سرم رو روی نرده های چوبی گذاشته بودم و به شمشادها نگاه میکردم ... شمشادا پر از گنجشگ بود ... بعضی هاشون خوش...
-
شلختگی تا کجا؟؟
جمعه 26 اردیبهشتماه سال 1393 10:22
بابام هی از اونور داد میزنه بریـــــــــــــــــــــــــــــــم؟! حاضر شدیــــــــــــــــــــــــــــــــــد؟! ولی من همچنان به دنبال شالم میگردم!! در کمدمو باز کردم و کل لباسا رو ریختم بیرون ... شال دقیقا زیر این همه لباس از بود بگذریم که اون مانتو مشکی ام هم در این اثنا پیدا شد . شالرو انگار از دهان گاو خارج کرده...
-
خواب
پنجشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1393 11:12
یه روز از خواب بیدار شدم و گفتم اه این خوابای چرت و پرت چیه من میبینم؟؟ الان چند روزه که هر چی خواب می بینم تبدیل به واقعیت میشه یا یه جورایی معنی داره ... خدایا من غلط کردم همون خوابای بی معنی بهتر بود دیشب یه کتاب دانلود کردم از اینترنت و یه دو سه صفحه ای شو هم خوندم دیشب خواب دیدم که دو تا کتابو دزدیدم!! حالا هر...
-
حالم از این جور حرفا به هم میخوره
سهشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1393 16:12
میگه من امروز روزه ام! سر افطار حتما دعات می کنم میگم خوش به حالت ... منم دلم میخواست روزه بگیرم اما به خاطر کمبود وزنم نمیتونم :(( میگه روزه مهم نیست مهم ذهن و فکره که شما از خیلیا از جمله من جلوتری تو عبادت!! میگم .... ذهن و فکر؟!! ... خوبه که خدا ستارالعیوبه ولی وای به روزی که نباشه...
-
شنبه
دوشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1393 11:07
رفتم یونی شنبه ... به همراه یک لپ تاپ 2.5 کیلویی ... نشون به اون نشون که الان کل بدنم کوفتس انگار از زیر وردنه ردم کردن :) من همیشه فکر میکردم استاد راهنمام یکشنبه کلاس داره و به همین علت استفاده از منابع رو به روز شنبه موکول کردم که یک وقت خدای ناکرده بعد از شش ماه!!! چشمم به جمالشون روشن نشه ... در حال استفاده از...
-
خدا از دلت بشنوه
چهارشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1393 12:46
گفت این عکست ماله راه آهنه ... گفتم نه فرودگاس ... پارسال که رقتم مشهد گفت آها ان شاالله دوباره قسمتت بشه گفتم من دیگه دلم نمخواد برم مشهد گفت چرا گفتم بعضی موقع ها آدم دلش میخواد بعضی موقع ها هم آدم دلش نمیخواد گفت اوهوم کاش گفته بود خدا از دلت بشنوه!!
-
الحمدالله
سهشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1393 11:46
الحمدالله الحمدالله الحمدالله الان حالم خوبه ... خدایا شکرت درسته که 2 ساعت پیش از درد از خواب بیدار شدم و چند بارم حالم به هم خورد ولی خوشبختانه الان وری گوووودم :) دیروز یه دوستی بهم تذکر داد که انقد ناله نزن !!! و من فکر کردم دیدم راست می گه ها ! دیروز واقعا روز بدی بود برام ولی نمیخوام امروزم مثل دیروز باشه ، چقدر...
-
یا علی
دوشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1393 09:52
میخوام یه یا علی بگم ... یه یا علی محکم ، بلند ، جون دار یه یا علی که پشتش تلاش باشه این که من هر روز احساس بدی داشته باشم با استرس بیدار شم تپش قلب داشته باشم هیچ مشکلی حل نمیشه و تا الان هم که اینجور متوجه شدم هیچ کس هیچ کس به دادت نمیرسه وقتی کمک میخوای ... نمیخوام بگم که این دوستان که میبینی مگسانند دور شیرینی ،...
-
فقط 24 ساعت ؟
یکشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1393 12:05
انگار همین دیروز بود که با خانداداش رفتم نمایشگاه کتاب و یه عالمه کتابای اقتصاد سنجی خریدم! دیروز که با مامان رفتم زیاد حالم خوب نبود برعکس هر سال که با کلی کتاب برمیگشتم فقط دو تا کتاب خریدم ، واقعیتش اینه که قبل از اینکه بریم نمایشگاه اسم کلی غرفه و کتاب رو نوشته بودم که با اون بن 60 تومنی بخرم! اما به هر غرفه ای که...
-
کرم خوابیدن
جمعه 12 اردیبهشتماه سال 1393 20:24
الان داشتم به اصطلاح کرمت خوابید؟! قکر میکردم عجب اصطلاحیه خدایی... من الان از اون دسته هام که کرمم خوابیده و آروووم هستم :) بعضی موقع ها بعضی چیزا که قریب به 99 درصد موارد کرم های منفی هتسن تو وجود آدم ووول می خورن که تو یه کاریو انجام بدی .. من یه هفته مقاومت کردم حتی در راه این مقاومت ، وایبرمو هم پاک کردم اما...
-
تا حالا شده ؟
پنجشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1393 22:36
تا حالا شده دلت بخواد با یکی حرف بزنی ؟ ولی هیشکی نباشه ، دلت بخواد یکی باشه عین خودت ... همونجور که وقتی بقیه بخوان حرف بزنن گوش می کنی شاید به این امید که یه روز نوبت حرف زدنه منم بشه اما خوب ... نمیدونم شده یا نه که امیدوارم نشده باشه ولی من دقیقا الان اینجوریم ! خیلی گشتم که یکی و پیدا کنم برا حرف زدن اما یه جفت...